آسمان تصوف پارسی (بخش اول عقاید )

بیانگر اصول و افعال اخلاقی دین{ باورشناسی و تصوف} واکنش و توضیح مسایل سیاسی، اقتصادی، زبانی، ادبی، فرهنگی، تاریخی.....

آسمان تصوف پارسی (بخش اول عقاید )

بیانگر اصول و افعال اخلاقی دین{ باورشناسی و تصوف} واکنش و توضیح مسایل سیاسی، اقتصادی، زبانی، ادبی، فرهنگی، تاریخی.....

آیاهرمجتهدی حکم واقعی راتشخیص می دهد ؟

چکیده یی ازعقاید نسفیه حنفی المذهب

براساس شرح دوکتور عبدالملک عبدالرحمن السعدی عراقی

بسم الله الرحمن الرحیم 

متن اصلی: 

ومجتهدگاهی {درتشخیص حکم واقعی فروعات } اشتباه می کندوگاهی{حکم را} درست تشخیص می دهد.

ورسولان بشربرترازرسولان مائکه اندرسولان ملائکه برترازعامه ی بشراندوعامه ی برترازعامه ی فرشته گانند

شرح

آیاهرمجتهدی حکم واقعی راتشخیص می دهد ؟

علمای اسلام درخصوص مسایلی که برای حکم آنها(ازقرآن وسنت) دلیل قاطع وجودندارداختلاف نطردارند که آیاهرمجتهدی دراین موارد،حق راتشخیص می دهدیااینکه یک مجتهد حق راتشخیص می دهد{ویقیه دچاراشتباه می شوند}درین رابطه به چهارگروه تقسیم شده اند:

1-- عامه ی معتزله بدین باورندکه قبل ازاجتهاد،مسایل فرعی فاقدحکم اندوحکم آن هارامجتهدمعلوم می کند.

2- گروهی ازمتکلمین وفقهاء معتقداندکه که درحکم مسایل فرعی راشارع مقدس تعین کرده است امادلیل آن بیان نشده است{مجتهدآن رامعلوم می  کند}

3- و گروهی  دیگر ازمتکلمین براین عقیده اندکه حکم مسایل فرعی راشارع مقدس معین کرده است ودلیل آن هم قطعی است وکارمجتهدآنست که آن رابیابد.

4- گروه چهارم معتقدند که حکم مسایل فرعی  مشخص ومعین است امادلیل آن ظنی است،اگرمجتهد آن رایافت حق راتشخیص داده است واگر نیافت خطاکرده است.آنانی که معتقداندقبل ازاجتهادمسایل فرعی،فاقد حکم اند، معیار شان این است که هرمجتهدی دراجتهادخودمُصیب است.وکسانی که گفته اندقبل ازاجتهادحکم معین استمعیارشان این است که فقط یک مجتهد(نه همه) حکم واقعی را تشخیص می دهدودیگران دچاراشتباه می شوندومؤلف (عمرنسفی) هم این نظر رابرگزیده است.وبراین رای چنین استدلال کرده اند

(1)درآیه ی 79سوره ی انبیاء ففهّمنا ها  (آن راحکم وفتوا را به سلیمان فهماندیم) (ضمیرها) درففهّنماها به فتوابرمی گردد .پس اگر مجتهدی درفتواواجتهاد خودمصیب بود دلیلی نداشت که خداوند ازبین داؤد وسلیمان ،ازسلیمان یادکند پس چون سلیمان  حکم واقعی راتشخیص  دادازینرو خداوند از اویادکرد  .

(2) احادیثی جنددلالت دارند بروجودخطا وصواب دراجتهاد ،مانند این فرموده ی حضرت رسول خدا(ص):اذاحکم الحاکم فاجتهد فاصاب  فله اجران وان حکم فاجتهد ثم اخطا فله اجرواحد :ترجمه :هرگاه مجتهد دریافتن حکم حق تلاش کند وآنرا تشخیص دهد  دواجروپاداش حاصل خواهدکرد وگرچنانچه تلاش ورزید ولی دریافت خود دچاراشتباه شدیک اجردارد

(3) اجتهادغالباً مساله ی تازه ییست برمساله ی دیگر {که حکم آن مشخص }است  پس آنچه به وسیله ی قیاس ثابت می شودمثل آنست که که بوسیله ی نصی که به عنوان اصل بدان استناد شده است ،ثابت گشته است  ودراموری هم که  بوسیله ی نص ثابت می شوند حق یکی است نه بیشتر .

(4) هرگاه مجتهد فعلی را مباح ودیگری آنرا حرام بداند وبگوئیم هردو حق را تشخیص داده اند  درواقع یک فعل را به دو حکم متصف کرده ایم  واین نیز جمع دوامر متناقص است .ممکن است به این دلایل چنین جواب داده شود :

 درمورددلیل اول گفته شود :تفهیم سلیمان درآیه ی مذکوربنا به وحی بوده است  ووحی میز مقدم براجتهاداست لذا نمی توان گفت که سلیمان حکم واقعی را تشخیص دادزیرا اونبی بود نه مجتهد.

ودرمورد دلیل سوم گفته شود :اشتباه گاهی در اجتهاد، بخاطرنقص درروش انجام قیاس وعدم حمل درست مساله ی فرعی برمساله ی اصلی است ،پس درچنین مواردی ،نص برمساله ی اصلی ،حکم واحد رامعلوم کرده است ومساله ی فرعی حکم  دیگر را،چراکه اصل دیگری غیرازاین اصل قیاس شده است .

ودرمورد دلیل چهارم  گفته شود:

مسلماًهرگاه یکنفر بریک چیز (وازیک جهت) دوحکم دهد لازمه اش جمع دوامر متناقص است امادرینجاه هرمجتهدی یک حکم می دهد  پس اختلاف نظر حکمی مجتهدین درباره ی یک چیز (وازیک جهت) موضوعیت ندارد ،وحدت نسبت حکمیه (نفی واثبات محمول برای موضوع) است درحالی که دراینجاه نسبت حکمیه متعدد است .

شرح لغات:

شرایط اجتهاد:مجتهدباید بالغ،عاقل،دارای استعداد اجتهادباشد ،به دلایل عقلی ونحوه ی تعین تکلیف بوسیله ی آن آگاه باشد ،بطورکامل علوم عربی ولغوی،بلاغت وعلم اصول رابداند ،آیات مربوط به احکام شرعی واحادیث مربوط  به آن را بشناسد ،قرآن شناسی وحدیث شناسی را بداند {ناسخ ومنسوخ،شان نزول ،واحادیث موضوع تاصحیح وغیره}

عقاید اهل سنت

 پس ازین نخست بطورسیستماتیک عقاید اهل سنت انتشار می  یابد درپایان به تصوف پرداخته می شود :

چکیده یی ازعقاید نسفیه حنفی المذهب

براساس شرح دوکتور عبدالملک عبدالرحمن السعدی عراقی

بسم الله الرحمن الرحیم

برتری یبن انسان وفرشته

علمای اسلام اتفاق نظر دارندکه رسولان ملائکه برتر ازعامه ی بشر وعامه ی ملائکه اند.امادرین موردکه آیا رسولان بشربرتر ازرسولان ملائکه وعامه ی فرشته  گان اند؟ویاعامه ی بشربرترازعامه ی فرشته اند ؟اختلاف نظردارند.جمهور علمای اسلام معتقدندکه رسولان بشر برترازرسولان ملائکه اندوعامه ی بشربرتر ازعامه ی فرشته گانند.براین رای چنین استدلال کرده اند:(الف ):خداوندمتعال برای تکریم وبزرگداشت حضرت آدم(ع)  به ف رشته گان امرکردکه برای اوسجده کنند. به دلیل آیه ی 63سورهء اسراء که ازبان ابلیس چنین نقل می کند(قال ارءیتک الذی کرمت علیّ) شیطان گفت به من بگو که این همان آدم است که برمن ترجیح دادیی وگرامی داشته یی ؟ ودرآیهء22اعراف ابلیس گفت  (اناخیرُمنه ُ خلقتنی من نارٍوخلفتهُ من طین) من ازاوبهترم چراکه مراازآتش آفریدی واوراازخاک.مسلماً سجده توسط  مادون برای مافوق انجام می گیردنه برعکس.واگر آدم(ع) برتر ازفرشته گان باشدپیامبران بشر نیز چنین اندزیرافرقی بین آنان نیست.(ب):ودرآیهء 31بقره فرمود (وعلم آدم الاسماء کلّها) وبه آدم اسماء(نامهای اشیاء وخواص آنها راآموخت) آموزش آدم (ع) ومتمایز شدن اوازفرشته گان(درکسب دانش) دلیل براینست که اوازآنان برتراست.(ج)  ودرآیه ی 33آل عمران فرمود:(ان الله اصطفی ءَ ال ابراهیمَ ءَال عمرانَ علی العالمینَ)خداوندآدم ونوح وخاندان ابراهیم(ازقبیل موسی،وهارون،عیسی ومادرش) راازمیان جهانیان برگزیدوبرتری بخشید،،فرشته گان نیز ازجمله ی جهانیان هستندپس آل ابراهیم برتر ازملائکه اندبجز چهاررسول ملائکه:جبرئیل،عزرائیل،مکائیل واسرافیل،که بنا به اجماع علماء ازسایرملائیکه جدا ومتمایز شده اند(د)  درآیه ی 70،اسراء فرمود:(ولقدکرمنا بنی ءادم وحملناهم فی البروالبحرِورزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیراٍ ممّن خلقناتفضیلا) ماآدمیزاده گان را با(باعطاءعقل واراده واختیارونیروی پنداروگفتار..) گرامی داشته ایم،وآنان رادرخشکی ودریا حمل کرده ایم ،وازچیزهای پاکیزه وخوش مزه روزیشان نموده ایم،وبربسیاری برآفریده گان خودکاملاًبرتریشان  داده ایم.(ه) انسان باوجود موانع شهوت وخشم فضائل وکمالات علمی وعملی رابه دست می آوردپس برخلاف فرشته گان باتلاش ومقاومت دربرابرموانع (گوناگون) به این فضائل میرسدمسلماًکسی که فضائل را بامشقت وزحمت به دست می آوردبرترازکسی است که آنرابدون  زحمت کسب می کندمعتزله وبرخی ازاشاعره بدین باورندکه:فرشته گان ازعامه ی بشروازرسولان آنان برترند.وبراین رای چنین استدلال کرده اندالف   فرشته گان ارواحی اندمجرد که بالفعل کاملند(برخلاف آدم که کمالات اوبالقوه است) وازقوای شر وآفات (چون شهوت وغضب) بدورندوازظلمت ماده وصورت،مبراهستندوقادر به کارهای شگفت آورند وبه کائنات وآیات آن آگاهند وهرکسی که چنین ویژه گی هایی داشته باشد مسلماًبرتر ازدیگران است به این رای چنین جوابداده اند:این دلیل مبنی بر آراء واصول فلاسفه هست،(عقیده ی مجردات) اما ما می گوئیم:ملائکه اجسام نورانی اندوقادربه انجام کاری نیستندجزآنچه خداوندآنهارابرآن قادر می سازدوچیزی را نمی دانندجزآنچه راکه خداوندبه آنان بیاموزدوانسان نیز درقدرت وعلم چنین است،اگرخداوندهمن قدرت  وعلم را به ندهد.(ب) پیامبران که بهترین بشراندازملائکه کسب علم می کنندومسلماًمعلم بهترازمتعلم است.پاسخ مابدین سوال چنین است:ملائکه واسطه ی رساندنِ علم اندومعلم حقیق همانا خدونداست.

(ج) غالباًنام ملائکه درقرآن وسنت پیش ازنام انبیاء آمده است واین دلالت داردبربرتری  کراما ومقام آنان.ممکن است پاسخ داده شده به آن این باشدکه : مقدم شدن نام ملائکه برانبیاء بخاطر تقدم آفرینش آنان برانسان است نه بخاطر بزرگی وکرامت آنان.(د) درآیه ی 171سوره ی نساءفرمود(لن یستنکف المسیحُ اَن ایکونَ غبداًللهِ ولا الملائکةُ مقربونَ) هرگز عیسا ی مسیح آبائی نداردکه بنده یی «مطیع ومتواضع» برای خداوندباشدوفرشته گان مقرب نیز. امثال این گونه تعابیر دلالت بربالابودن مقام «معطوف» می کند مثلاً گویند لایعُرف هذاالتلمذُ ولاالمعلم یعنی این دانش آموز ناشناخته است واین معلم نیز.پاسخ ممکن به این رای چنین است:علت نزول آین آیه اعتقادنادرست مسیحیون است،که باوردارندعیسا(ع) پسرخدااست،چراکه پدرنداردخداوندهم می فرمایدکه عیساآبائی ازقطاربنده گان ندارد،همان طوریکه ملائکه ازینکه بنده ی خداباشندآبائی ندارند باوجودانیکه ازعیسی مجردترندزیرانه تنهاپدربلکه مادرهم ندارندوبرانجام کارهایی قادرندکه بزرگ تراززنده کردن مرده گان وشِفای کورمادرزادی است که عیساانجام میداد.

معنی لغات:

رسولان بشر: بنابرقولی 313نفرند

سولان ملائکه: جبرائیل،اسرافیل،عزرائیل ومکائیل اند.

عامه ی بشر:مرادصالحان،عادلان،وآنانی اندکه هیچ گناهی مرتکب نشده اند.

عامه ی فرشته گان کغیراچهارفرشته ی فوق