آسمان تصوف پارسی (بخش اول عقاید )

بیانگر اصول و افعال اخلاقی دین{ باورشناسی و تصوف} واکنش و توضیح مسایل سیاسی، اقتصادی، زبانی، ادبی، فرهنگی، تاریخی.....

آسمان تصوف پارسی (بخش اول عقاید )

بیانگر اصول و افعال اخلاقی دین{ باورشناسی و تصوف} واکنش و توضیح مسایل سیاسی، اقتصادی، زبانی، ادبی، فرهنگی، تاریخی.....

نشانه های ظهورقیامت

 متن اصلی:

ونشانه های ظهورقیامت ازجمله ظهوردجال،دابة الارض ،یاجوج وماجوج ،نزول عیسی (ع) درزمین وطلوع خورشیدازمغرب که پیغمبر(ع) آن هارابیان فرموده اندحقیقت دارد

لغتنامه:

اشراط:مفردش شرط به معنی علامت ونشانه

الساعة:قیامت یازمان وقوع آنست

نشانه  های قیامت :مرادعلائم نزدیک شدن قیامت وخاتمه ی جهان است.وقت وزمان آن رافقط خداوند می داند ،قرآن وپیامبر(ع) فقط نشانه های آن رابیان کرده اند.

دجال :درلغت به معنی بسیاردروغگو است .ومنظورازآن دراینجامردی است که پیامبر(ع) فرمودندکه درآخرالزمان ظورمی کندومردم را به گمراهی ی کشاند.دابّة الارض:جانوری است بسیاردراز وسریع السیربطوریکه نه کسی می توانداورادریابدونه کسی ازچنگ اوبگریزد.حیوانی است چهاردست وپاودارای پَرودوبال وازیمن سراززمین درمی آوردوبخاطرطول درازش سه روزطول می کشدتااززمین خارج شودیاجوج وماجوج :نام دومردازفرزندان یافث بن نوح(ع)است.نسل شان که زیادشدبخاطرکثرت شان ذریةنامیده شدندزیراازکثرت افراددچارازدحام شدند.شرح اجمالی:این پنج نشانه ازجمله نشانه های ظهورقیامت وبارزترین آنهاست ورنه نشانه های قیامت زیاداند:ولادت باسعادت رسول اکرم(ص) وپدیدآمدن دودی است که بین زمین وآسمان راپرمی کندوبراثرآن مؤمن چون زکام گرفته می شود وکافرچون مست می گرددبعضی علماگفته اندکه این دودبوجودآمده است  هنگامی که خدوند قوم قریش راگرفتارقحطی نمودآنهاازشدت گرسنه گی آسمان راچون دود میدیدندوازجمله ی آنها آتشی است دریمن که مردم رادریک جا دورهم جمع می کندونشانه های دیگر.

اول ظهوردجال:دجال دراصل یهودی است وازمشرق ظهورمی کندودربین مردم عادی صلاح ونیکی می کندپس ازآنکه کارش بالامی گیردادعای خدایی می کندوبسیاری ازاو پیروی می کنندبشترپیروان اویهودی انددجامردی است یک چشم وچشم چپش بصورت بسیارزشت ودرشت برجسته است.اواصلاً فاقدچشم راست است .واثری ازچشم راست درصورت اونیست ازینرواورامسیح دجال نامیده اندصاحب فرزندنمی شودودرسراسرزمین ی گرددوواردمکه ومدینه نمی گرددوبرپیشانی اش نبشته شده  کافر،چنان است که هرمسلمانی می تواند آن رابخواندوازجمله اموری که خدابودنش رارد می کنداینست که اگراوخدا می بودمسلماًبایدچهره ی مثله شده ونازیبانمی داشت.ازیرنواست که رسو لالله (ص)فرمودند:انّهُ اعورُ وانّ الله لیس باعور.:همانادجال یک چشم است درحالی که حضرت خداوندمتعال یک چشم نیست.درحالی که احادیث زیادی پیرامون این موضوع نازل شده اما درینجادوحدیث  بخاری ومسلم بسنده می شویم:انالدجال یخرج وان معه ماءً وناراً .فالذی یراهُ الناس ماءً فناراً تحرق،واما الذییراءالناس ناراً فماءُُ بارداُُُعذب فمن ادرک ذالک  منکم فلیقع فی الذی یراهُ  ناراًفانه عذبُُ طیب .همانادجال :ظهورمی کندهمرابااوآبی وآتشی استآنچه راکه مردم آب می بینندآتشی است سوزاننده وآنچه را آتش می بینندآبی است سرد وگوارا.پس هرکدام ازشما{اهل ایمان}که به اوبرخوردید بایدخودرادرآنچه که به عنوان  آتش می بینید بیندازیدکه مسلماً آبی خوش وگوارااست.

2- انّهُ شابُ قطط عینه طافیة کانی اُشبههُ بعبداِالعزی ابن قطنٍ .فمن ادرکه منکم فلیقرا فواتح سورةٍ  الکهف انه خارجُُ خلّةُُ بین الشام والعراق (ای فی بینهما) فعاث یمیناًوعاث شمالاً یاعبادلله! فاثبتوا:قلنایارسول الله! ومالثبتهُ فی الارض؟ قالاربعون یوماً ،یوم کسنةٍویوم کجمعةٍوسائرُایامهُ کایامکم .قلنایارسول الله !فذالک الیوم الذی کسنةٍ اتکفینا فیه صلاة یوم؟قال:لااقدرواله قدره .قلنایارسول الله :ومااسراع فی الارض؟ قال ک الغیث استدبرته الریح فیاتی علی القوم فیدعوهم فیؤمنون به ویستجیبون لهُ. فیامرالسماء فتمطرو والارض فتنبت ...ثم یدعو رجلاً ممتلئاًشباباً فیضربه بالسیف فیقطعه جزلتین رمیة الغرض ثم یدعوه فیقبل ویتهلل وجههُ یضحک .فبینماهوکذالک .اذبعث الله السمیع بن مریم فینزل عندامنارة البیضاءشرقی دمشق بین مهرو دتین (ای بین ثوبین اوحلتین تضربان  الی الصفرة)واضحاً کفیه علی اجنحة ملکین اذاطاطاًراسه قطرواذارفعه تحدر منه مثل الجمان (ای یطلب الدجال) حتی یدرکه بباب لدّ فیقتله .{مسلم ابوداؤد ابن ماجه احمد وسایرین): دجال  جوانی است دارای موی بسیار مجعدودرهم پیچیده وچشم بسیار درشت وبرجسته {اگراوراتشبیه کنبیم} گو یی که به عبدالعزابن قطن تشبیه می کنیم .پس هرکدام ازشما (اهل ایمان) به اوبرخوردید آیات اول سورة کهف رابخوانیدهمانااودرراهی بین شام وعراق ظهورمی کند ودرراست وچپ  هرجاه که برسد فسادمی کند .ای بنده گان خدا{ بردین حق} پایدارباشید عرض کردیم ای رسول خدا(ج)اوچه مدت درزمین می ماند ؟فرمودند جهل روز!یک روزش چون یکسال  است یک روزش چون یکماه  ویک روزش چون یک هفته  استوسایر زوها ی آن چون روزهای شماست .عرض کردم ای رسول خدا(ج) آن روزی که چون یکسال است آیانماریک رو.ز مارابس است؟خیر! اندازه ومقدارآن رارعایت کنید(به حساب ساعت که هر24 ساعت باید 5وقت نمازخوانده شود) عرض کردیم یا رسو ل الله سیر وسرعت اودرزمین چگونه است؟فرمودندمانندسرعت باران که بادشدید آن راپراگنده کند.پس دجال نزدگروهی می آیدوآنهارادعوت می کندوآنهابه اوایمان می آورند وفرمانش رااجابت می کنندآسمان به فرمان دجال  می باردوزمین به فرمانش می رویانددجال مردجوان ونیرومندرافرامی خواند اودعوتش را نمی پذیرددجال وی را به ضربه ی شمشیردونیم می کنددوباره اورا به حال اول بر می گرداندجوان دعوت دوم را می پذیرد.دجال می شکفدومی خندد که درین اثناء خداوند حضرت مسیح رامبعوث می کنداودرکناره ی مناره ی بیضاء شرقی دردمشق به زمین  فرودمی آیددرحالی که دودست لباس زرد به تن دارد وکف دستهایش رابربال دوفرشته نهاده  است .هرگاه که سرش راتکان می دهدقطرات آب مثل دانه  های مرواریدسرازیرمی شوند .اوبه دنبال دجال می گرددودراهِ لُد (کوهی درشام یاقریه ی است درروستاهای بیت المقدس )اورامی یابد وقتل می رساند{ازپیچیده ترین مسایل عقایداسلام، ظهوراین دجال است که تعابیر وتاویلهای گونه گونی ازآن صورت گرفته ،آخرین کلمه ی حدیث مرگ(سقوط) اورادرسوی بیت المقدس می داند که می تواند تاویلهای مختلفی ازآن صورت پذیرد.نقشبندی}

دابّة الارض:

واذاوقع القول علیهم اخرجنا لهم دابّةً من الارض تکلمهم ان الناس کانو بآیاتنا لایؤقنون "آیة 82سورة نمل"ترجمه: هنگامی که فرمان وقوع قیامت فرا می رسد ماجانوری رااززمین بیرون می آوریم که باایشان سخن می گوید برای اینکه مردم به آیات ما یقین نمی داشتند.حضرت رسول کریم (ع)فرموده  اند:ان الاول آلایات خروجاً طلوع الشمس من مغربهاوخروج الدابة علی الناس ضحی وایّتهاکانت قبل صاحبتها فالاخری علیاثرها قریباً(مسلم)ترجمه:(راوی عبدالله بن عمر)حضرت پیامبرفرمودند:

ازنخستین نشانه های ظهورقیامت یکی هم طلوع خورشیدازسوی مغرب است  ودیگری نمایان شدن دابّة الارض  بههنگام صبح است ازآن دوهرکدم که مقدم باشد دیگری به دنبال آن می آید.به روایة غفاری (رض) اطلع علینا النبی (ع)ونحن ونتذاکر.فقال :ماتذاکرون؟قالو:نذکر الساعة ،قال.انها لن تقوم حتی تروقبلها عشرآیاتٍ:الدخان ،الدجال والدابّة وطلوع الشمس من مغربها منزول عیسی ویاجوح وماجوج وثلاث خسوف خسفٍ بالمغربٍ وخسفٍ بجزیرة العرب وآخرذالک ناراُُُ ُتخرج من الارض الیمن تطردالناس الی محشرهم (مسلم)ترجمه:رسول خداوندمتعال برماواردشدنددرحالی که ما باهم صحبت می کردیم فرمودند:راجح به چه بحث می کنید؟عرض کردیم : راجع به قیامت ،فرمودند: هماناقیامت برپا نمی شودتااینکه قبلازآن ده نشانه راببینید:پدیدآمدن دود،ظهوردجال،،دابّة الارض،طلوع خورشیدازمغرب نزول حضرت عیسی(ع)به زمین ظهوریاجوج ماجوج و پدیدآمدن سه خسوف:درمشرق درمغرب ویکی هم درجزیرة العرب.نشانهخ یدهم آتشی است که درسرزمین یمن پدیدار گردیده ومردم رایکجادورهم جمع می کند.

یاجوج وماجوج:

مامکلف به شناخت دقیق چنین پیشخبری ها نیستیم ،بلکه ما مکلفیم بدانها ایمان داشته باشیم نظریات پیرامون چنین قبیله یی زیاداست حتی بعضی اشخاص خوب اندیشمندومدعی اسلام این آگاهی قرآنی را به قبایل تُرک وبعضی به قبایل سکایی نسبت داده اند.درحالی که سکاهادربعضی آثارتورک اند ودربعضی ایرانی .البته درنظرایران بی تردید ازساکنان ایریاناویجه اند. چنین تعابیر رسوخ ناسیونالیسم وفاشیسم دردرون عقاید دینی است. آیة ی قرآنکریم راجع به آینده است که اما تورک وسکاهای نامعلوم قبل ازمیلادمسیح دورانی رادرتاریخ گذرانده اندیعنی احوال ماضی تاریخ است ومفسرین نیز آنقدرناآگاه هم نیستندکه دوپاه رادریک موزه میکنندوبرفرزندان یافث ونوح این نام رامی بندند. به نظر می رسد درماهیت خوداین امرنیز جزمانند معماگونه گی دابّة الارض ودجال چیزدیگری ندارد.{نقشبندی} اصل واقعه راخداوپیغمرش خوب می دانندوبس :حتی اذافتحت یاجوج وماجوج وهم من کلِّ  حدب ینسلون واقترب الوعد الحق فاذاهی شخصةً ابصر الذین کفرویویلنا قدکنّا فی عفلةٍ من هذا بل کنا ظلمین"96و97انبیا"ترجمه:

تاآنزمان که یاجوج وکاجوج رها می گردند وایشان شتابان ازهربلندی وارتفاعی می گذرند (درین هنگام)وعده ی راستین خدا که روز قیامت است نزدیک می شود بناگاه کافران چشمان شان ازحیرت باز می ایستدوفریاد شان بلندمی شود که می گویندوای برما !ماازین امرغافل بودیم بلکه به خودستم کردیم..

قالویاذالقرنین ان یاجوج وماجوج مفسدون فی الارض ..."94و99کهف"(آن مردمان )گفتندیاذالقرنین همانا یاجوج وماجوج درین سرزمین فساد می کنند...روایتی ازحضرت ام المؤمنون زینب بنت جحش (رض) است: ان النبی (ع)استیقظ من نومه  وهو یقول : لااله الالله ویل اللعرب من شرٍ قداقترب فتح الیوم من ردم یاجوج وماجوج مثل هذا – وعقدالراوی بیده عشرةً قلت یارسول الله (ع) انهلک وفینا الصالحون ؟قال: نعم اذااکثرالخبث(بخاری): ترجمه:روزی حضرت پیامبرازخواب بیدارشدند:درحالی که فرمودندلااله الالله. وای برعرب ازشری که زدیک ،امروز ازسدیاجوج وماجوج مثل این گشوده شده راوی بادست عدد ده رانشان می داد{بدین معنی که به اندازه ی شمارانگشتان دست ایام قلیل مانده } عرضکردم یارسول خدا (ع) آیادرحالی که افرادصالح درمیان مااستند ماهلاک می شویم؟فرمودند آری! هرگاه تبه کاری وگناه زیادشود.

نزول عیسی (ع)

حضرت عیسی (ع)پیامبری است که بسوی بنی اسرائیل مبعوث شدوچون برخی ازقوانین شریعت اوباشرع توراتِ منحرف شده درتقابل قرارمی گرفت یهودیان شهر ناصره راخشمگین کردوازینرو آنهانسبت به جناب حضرت عیسی(ع) کینه گرفتنداین کینه توزی تاآنسرحدانکشاف نمودکه یهودیان تصمیم قتل اورا گرفتندآنهابه خانه ی حضرت مسیح می زیست هجوم بردندتا حضرت پیمبر(ع) رابه قتل برسانندازجمله ی متعرضین یک فرد داخل منزل شد وسایرین دربیرون درایستادندآنگاه که اوداخل خانه شدحضرت عیسی(ع)باجسم ازدنیابیرون شده بودمردمتعرض چندی این طرف وآنطرف درپی حضرت مسیح گردید امانشانی ازحضرت اونیافت.دوباره ازمنزل بیرون گردید بی خبرازینکه  خداوندمتعال خودش را شبیه به حضرت مسیح نموده بود.منتظرین بیرون منزل بادیدن او پنداشتندکه حضرت مسیح رایافتندواودارد فرار می کندبراوتاختندهرچنداوفریاد می زد که مسیح نیست،اماخشم مفرط یهودیان مانع دقت شان می گردید تااورابه هلاکت رساندندبعدقتل اودرپی یافتن دوست شان شدند درکنج وکنارمنزل کسی رانیافتنددرحیرت ماندندکه اراین مقتول دوست شان است پس عیسی مسیح کجا می توانست شود؟واگراحتمالاًاین عیسی مسیح است پس دوست شان کجا شد؟وقتی به معاینه ی بدنی مقتول پرداختند متوجه شدندکه صورت دوست شان همچوعیسی تغیر یافته اماجسمش همان  بودکه هست.حضرت خداندمتعال این حادثه را جنین صورت  داده:وقولهم اناقتلناالمسیح عیسی بین مریم  رسول الله وماقنلو وماصلبو ولکن شبه لهم وان الذین اختلفو فیه لفی شکّ ٍ منه مالهم به من علم الااتباع الظن وماقتلوه بل رفعه الله الیه وکان  الله غفوراًوان من اهل الکتاب الالیؤمنن به قبل موته ویوم القیامة یکون علیهم شهیداً "157و159سورة نساء "می گفتندکه ماعیسی(ع) پیغمبرخداراکشتیم،درحالی که نه اورا کشتندونه به دارآویختندولکن کاربرآنان مشتبه شدوکسانی که درباره اواختلاف پیداکردند راجع بدودرشک وگمانند وآگاهی بدان ندارند وتنهابه گمان سخن می گویند.یقیناًاورانکشتند بلکه خداونداورابه مرتبه ی والایی رساند.وخداوندچیره ی حکیم است وکسی ازاهل کتاب ( محسوب) نیست مگراینکه پیش ازمرگِ به عیسی ایمان  می آو.ردوروزآخرت عیسی (ع) گواه برآنان خواهدبود.گروهی عروج جسمانی عیسی(ع)وزنده بودن اوراردکرده انداستدلالکرده اندبه آیة واذقال الله یاعیسی انی متوفیک ورافعک ای ومطهرک من الذین کفرو "55آل عمران"یعنی: (بیادآورید) هنگامی راکه خدابه عیسی فرمود:من تُراکاملاً برمی گیرم وبه سوی خودبالامی برم وترازکافران می رهانم.درتفسیرنور(استاددکترخرم دل)بل« رفعه الیه- 158» رابه عروج روحانی وبالابردن  مقام ومنزلت تعبیر نموده اند(البته بعدمرگ) اینان وفاترابه معنی مرگ درنظرگرفته اند

پاسخ به این دیدگاه

آیة 55آل عمران  وفات رابیان کرده است درحالی که کلمه ی وفی اعم ازماتّ است چون موت یکی ازمواردوفات است زیراوفات درلغت به معنی دریافت وگرفتن کامل چیزی است مثلاً می گویند وفیت حقه ُ یهنی حقش راکاملاً دادم .ودراینجا{مقصوداینست که}باقی اورادرزمین دریافت کرده وبرگرفته است وبه نزدخودبالابرده است واطلاق وفاتبرموت همان طوری که عامه ی مردم بکارمیبرند مجازی است وبه عنوان اطلاق عام برخاص است واگرغیرازین می بودبه جای" انّی متوفیک " (تُرادریافت می کنم وبازمی گیرم ) می فرمود:« انّی ممیتک » تُرامی میرانم.همان طوری که درشان حضرت محمد(ع) فرمود:انک میت وانهم میتون" 30الزمر"هماناتوای محمدمی میری ومسلماًآنهانیز می میرند.پس درینجادرموردعیسی(ع) حمل وفات برمعنی عام آن که همان معنی حقیقی وفات استبهترواولی است تااینکه ازمقابل واقع شدن باآیة ی وماقتلوه وماصلبوه جلوگیری گردد .زیراموت حضرت عیسی (ع) بنابررای کسانی که بدان باوردارندنوعی ازقتل است

اماعروج روحانی وبالارفتن مقام ومنزلت عیسی(ع)

اگرمرادآیة عروج روحانی اوباشدپس چرابالارفتن درجه ومنزلت اورابابه دارنیاویختن ونکشتن  اوهمراه ومقیدکرده است ؟آیاقبل ازآن درجه ومنزلت عیسی(ع)بالانبود؟گذشته  ازین عروج روحانی اختصاصی به عیسی(ع) ندارد تاخداونددرآنجا آن رادرمقام مدح اوبیان کندچون دیگران نیز بااودرین امرمشترک اندواغلب ارواح ازنظررتبه ومقام بسوی خداوندعروج می نمایند .بعلاوه عیسی(ع) بعداً ازآسمان به زمین می آید(حدیثی دربحث دجال بیان شد) عیسی (ع) پس ازنزول به زمین دجال را می کشد صلیب رامی شکند(بازارش را می بی رونق می سازد)پرورش خوک را تحریم می کند،جزیه وفدیه را نمی پذیردبلکه باید مسلمان گردند ویا نیست شوندحضرت عیسی(ع) مدت جهل سال درزمین می زیدکه پس ازرحلتش مسلمانان براوجنازه می خوانندبنابراصل اصول فقه اگرمعنای حقیقی یک واژه  بانص تعارض نکندنباید تاویل شودازینرو کلمه ی نزول به معنی فرودآمدن جسم است.ازسویی حضرت پیغمبر(ع) فرموده اند:بانّهُ مربوعُ القامةِ ،الی الحمرةِ والبیاض ،علیه ثوبات ممصران : هماناعیسی چهارشانه است وقدوقامتی متوسط دارد  رنگ پوستش سفیدمتمایل به قرمزاست ودوجامه ی زردکمرنگ به تن دارد تمام این ویژه گی های یادشده به جسم متعلق اند نه به روح .

دلیل نزول عیسی(ع) به زمین :بارزترین دلیل برنزول حضرت عیسی(ع) این آیة است:وانّهُ  لعلم للساعة فلاتمترن بها "61الزخرف" نرجمه: وقطعاً وجودعیسی(ع)  خبرازوقوع قیامت میدهد وهرگزدرباره ی قیامت شک وتردیدنداشته باشید، درآیة ی فوق ضمیر"ها "به عیسی برمی گرددوآیة ی159سورة نساء:ترجمه: وکسی ازاهل کتاب نیست ( اهل به شمارنمی رود)مگراینکه پیش ازمرگ عیسی به او ایمان می آورد وروزرستاخیزگواه برآنان خواهدبود.

ومؤید آیات مذکورحدیث اتی است: والذی نفسی بیده یؤشکن اینزل فیکم ابن مریم حکماً عدلاً فیکسر الصلیب ویقتل الخنزیر ویضع الحرب ویفیض المال  حتی لا یقبلهُ احدحتی تکون السجدة واحدة خیراً من الدنیا ومافیها. ثمّ یقول ابوهریرة واقرؤواان شئتم قوله تعالی: :وان من اهل الکتاب  الالیؤمنن  به قبل موته ویوم القیامة یکون علیهم شهیداً : قسم به کسی که جانم به دست اوست نزدیک وقریب الوقع است که عیسی بن مریم به عنوان حاکمی عادل درمیان شما نازل شوداوصلیب را می شکندوخوک رامی کشد(مانع پروش)وجنگ راازمیان می برد ومال آنچنان فراوانی می شودکه کسی آن را نمی خواهد بطوریکه یک سجده بهتراست ازدنیا وآنچه درآن است .(ابوهریره دربخاری وسلم)

پنجم:  طلوع خورشیدازمغرب:این موضوع درقرآنکریم بطوراشاره ودرحدیث بطورصریح آن رابیان کرده اند.درصبحهنگام زمانی که مردم طبق روال معمول منتظرطلوع خورشیدازمشرق اند ناگهان  خورشیدازمغرب می دمد ین دم هرکه می داندکه نظام کائنات دگرگون شده بایدحادثه یی درشرف وقوع باشدآن حادثه ی ژرف وعمیقاً سرنوشت سازوقوع قیامت است  : حضرت رسول کریم (ع)فرموده  اند:ان الاول آلایات خروجاً طلوع الشمس من مغربهاوخروج الدابة علی الناس ضحی وایّتهاکانت قبل صاحبتها فالاخری علیاثرها قریباً(مسلم)ترجمه:(راوی عبدالله بن عمر)حضرت پیامبرفرمودند:

ازنخستین نشانه های ظهورقیامت یکی هم طلوع خورشیدازسوی مغرب است  ودیگری نمایان شدن دابّة الارض  بههنگام صبح است ازآن دوهرکدم که مقدم باشد دیگری به دنبال آن می آید.به روایة غفاری (رض) اطلع علینا النبی (ع)ونحن ونتذاکر.فقال :ماتذاکرون؟قالو:نذکر الساعة ،قال.انها لن تقوم حتی تروقبلها عشرآیاتٍ:الدخان ،الدجال والدابّة وطلوع الشمس من مغربها منزول عیسی ویاجوح وماجوج وثلاث خسوف خسفٍ بالمغربٍ وخسفٍ بجزیرة العرب وآخرذالک ناراُُُ ُتخرج من الارض الیمن تطردالناس الی محشرهم (مسلم)ترجمه:رسول خداوندمتعال برماواردشدنددرحالی که ما باهم صحبت می کردیم فرمودند:راجح به چه بحث می کنید؟عرض کردیم : راجع به قیامت ،فرمودند: هماناقیامت برپا نمی شودتااینکه قبلازآن ده نشانه راببینید:پدیدآمدن دود،ظهوردجال،،دابّة الارض،طلوع خورشیدازمغرب نزول حضرت عیسی(ع)به زمین ظهوریاجوج ماجوج و پدیدآمدن سه خسوف:درمشرق درمغرب ویکی هم درجزیرة العرب.نشانه ی دهم آتشی است که درسرزمین یمن پدیدار گردیده ومردم رایکجادورهم جمع می کند.

قرآنکریم این مقدمه ی خرابی نظام هستی راچنین بیان نموده است:یوم یاتی بعض آیات ربک لاینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل اوکسبت فی ایمانهاخیراً "158انعام" ترجمه: روزی پاره یی  ازنشانه های پروردگارت فرامی رسد (وآنان رابه ایمان اجباری وادار می نماید) اماایمان آوردن افرادی که قبلاً ایمان نیاورده اند یااینکه باوجودایمان چیزی نیندوخته اندسودی بحال شان نخواهدداشت. درین هنگام درِ توبه ازکفرومعاصی بسته می شود وزمان اطاعت به مفهوم بنده گی پایان می پذیردابوسعیدخدری اززبان حضرت رسول فرموده اندکه آیة ی: یوم یاتی بعض آیات ربک لاینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل اوکسبت فی ایمانهاخیراًدرباره ی طلوع  خورشیدازمغرب است .

آیاهرمجتهدی حکم واقعی راتشخیص می دهد ؟

چکیده یی ازعقاید نسفیه حنفی المذهب

براساس شرح دوکتور عبدالملک عبدالرحمن السعدی عراقی

بسم الله الرحمن الرحیم 

متن اصلی: 

ومجتهدگاهی {درتشخیص حکم واقعی فروعات } اشتباه می کندوگاهی{حکم را} درست تشخیص می دهد.

ورسولان بشربرترازرسولان مائکه اندرسولان ملائکه برترازعامه ی بشراندوعامه ی برترازعامه ی فرشته گانند

شرح

آیاهرمجتهدی حکم واقعی راتشخیص می دهد ؟

علمای اسلام درخصوص مسایلی که برای حکم آنها(ازقرآن وسنت) دلیل قاطع وجودندارداختلاف نطردارند که آیاهرمجتهدی دراین موارد،حق راتشخیص می دهدیااینکه یک مجتهد حق راتشخیص می دهد{ویقیه دچاراشتباه می شوند}درین رابطه به چهارگروه تقسیم شده اند:

1-- عامه ی معتزله بدین باورندکه قبل ازاجتهاد،مسایل فرعی فاقدحکم اندوحکم آن هارامجتهدمعلوم می کند.

2- گروهی ازمتکلمین وفقهاء معتقداندکه که درحکم مسایل فرعی راشارع مقدس تعین کرده است امادلیل آن بیان نشده است{مجتهدآن رامعلوم می  کند}

3- و گروهی  دیگر ازمتکلمین براین عقیده اندکه حکم مسایل فرعی راشارع مقدس معین کرده است ودلیل آن هم قطعی است وکارمجتهدآنست که آن رابیابد.

4- گروه چهارم معتقدند که حکم مسایل فرعی  مشخص ومعین است امادلیل آن ظنی است،اگرمجتهد آن رایافت حق راتشخیص داده است واگر نیافت خطاکرده است.آنانی که معتقداندقبل ازاجتهادمسایل فرعی،فاقد حکم اند، معیار شان این است که هرمجتهدی دراجتهادخودمُصیب است.وکسانی که گفته اندقبل ازاجتهادحکم معین استمعیارشان این است که فقط یک مجتهد(نه همه) حکم واقعی را تشخیص می دهدودیگران دچاراشتباه می شوندومؤلف (عمرنسفی) هم این نظر رابرگزیده است.وبراین رای چنین استدلال کرده اند

(1)درآیه ی 79سوره ی انبیاء ففهّمنا ها  (آن راحکم وفتوا را به سلیمان فهماندیم) (ضمیرها) درففهّنماها به فتوابرمی گردد .پس اگر مجتهدی درفتواواجتهاد خودمصیب بود دلیلی نداشت که خداوند ازبین داؤد وسلیمان ،ازسلیمان یادکند پس چون سلیمان  حکم واقعی راتشخیص  دادازینرو خداوند از اویادکرد  .

(2) احادیثی جنددلالت دارند بروجودخطا وصواب دراجتهاد ،مانند این فرموده ی حضرت رسول خدا(ص):اذاحکم الحاکم فاجتهد فاصاب  فله اجران وان حکم فاجتهد ثم اخطا فله اجرواحد :ترجمه :هرگاه مجتهد دریافتن حکم حق تلاش کند وآنرا تشخیص دهد  دواجروپاداش حاصل خواهدکرد وگرچنانچه تلاش ورزید ولی دریافت خود دچاراشتباه شدیک اجردارد

(3) اجتهادغالباً مساله ی تازه ییست برمساله ی دیگر {که حکم آن مشخص }است  پس آنچه به وسیله ی قیاس ثابت می شودمثل آنست که که بوسیله ی نصی که به عنوان اصل بدان استناد شده است ،ثابت گشته است  ودراموری هم که  بوسیله ی نص ثابت می شوند حق یکی است نه بیشتر .

(4) هرگاه مجتهد فعلی را مباح ودیگری آنرا حرام بداند وبگوئیم هردو حق را تشخیص داده اند  درواقع یک فعل را به دو حکم متصف کرده ایم  واین نیز جمع دوامر متناقص است .ممکن است به این دلایل چنین جواب داده شود :

 درمورددلیل اول گفته شود :تفهیم سلیمان درآیه ی مذکوربنا به وحی بوده است  ووحی میز مقدم براجتهاداست لذا نمی توان گفت که سلیمان حکم واقعی را تشخیص دادزیرا اونبی بود نه مجتهد.

ودرمورد دلیل سوم گفته شود :اشتباه گاهی در اجتهاد، بخاطرنقص درروش انجام قیاس وعدم حمل درست مساله ی فرعی برمساله ی اصلی است ،پس درچنین مواردی ،نص برمساله ی اصلی ،حکم واحد رامعلوم کرده است ومساله ی فرعی حکم  دیگر را،چراکه اصل دیگری غیرازاین اصل قیاس شده است .

ودرمورد دلیل چهارم  گفته شود:

مسلماًهرگاه یکنفر بریک چیز (وازیک جهت) دوحکم دهد لازمه اش جمع دوامر متناقص است امادرینجاه هرمجتهدی یک حکم می دهد  پس اختلاف نظر حکمی مجتهدین درباره ی یک چیز (وازیک جهت) موضوعیت ندارد ،وحدت نسبت حکمیه (نفی واثبات محمول برای موضوع) است درحالی که دراینجاه نسبت حکمیه متعدد است .

شرح لغات:

شرایط اجتهاد:مجتهدباید بالغ،عاقل،دارای استعداد اجتهادباشد ،به دلایل عقلی ونحوه ی تعین تکلیف بوسیله ی آن آگاه باشد ،بطورکامل علوم عربی ولغوی،بلاغت وعلم اصول رابداند ،آیات مربوط به احکام شرعی واحادیث مربوط  به آن را بشناسد ،قرآن شناسی وحدیث شناسی را بداند {ناسخ ومنسوخ،شان نزول ،واحادیث موضوع تاصحیح وغیره}

عقاید اهل سنت

 پس ازین نخست بطورسیستماتیک عقاید اهل سنت انتشار می  یابد درپایان به تصوف پرداخته می شود :

چکیده یی ازعقاید نسفیه حنفی المذهب

براساس شرح دوکتور عبدالملک عبدالرحمن السعدی عراقی

بسم الله الرحمن الرحیم

برتری یبن انسان وفرشته

علمای اسلام اتفاق نظر دارندکه رسولان ملائکه برتر ازعامه ی بشر وعامه ی ملائکه اند.امادرین موردکه آیا رسولان بشربرتر ازرسولان ملائکه وعامه ی فرشته  گان اند؟ویاعامه ی بشربرترازعامه ی فرشته اند ؟اختلاف نظردارند.جمهور علمای اسلام معتقدندکه رسولان بشر برترازرسولان ملائکه اندوعامه ی بشربرتر ازعامه ی فرشته گانند.براین رای چنین استدلال کرده اند:(الف ):خداوندمتعال برای تکریم وبزرگداشت حضرت آدم(ع)  به ف رشته گان امرکردکه برای اوسجده کنند. به دلیل آیه ی 63سورهء اسراء که ازبان ابلیس چنین نقل می کند(قال ارءیتک الذی کرمت علیّ) شیطان گفت به من بگو که این همان آدم است که برمن ترجیح دادیی وگرامی داشته یی ؟ ودرآیهء22اعراف ابلیس گفت  (اناخیرُمنه ُ خلقتنی من نارٍوخلفتهُ من طین) من ازاوبهترم چراکه مراازآتش آفریدی واوراازخاک.مسلماً سجده توسط  مادون برای مافوق انجام می گیردنه برعکس.واگر آدم(ع) برتر ازفرشته گان باشدپیامبران بشر نیز چنین اندزیرافرقی بین آنان نیست.(ب):ودرآیهء 31بقره فرمود (وعلم آدم الاسماء کلّها) وبه آدم اسماء(نامهای اشیاء وخواص آنها راآموخت) آموزش آدم (ع) ومتمایز شدن اوازفرشته گان(درکسب دانش) دلیل براینست که اوازآنان برتراست.(ج)  ودرآیه ی 33آل عمران فرمود:(ان الله اصطفی ءَ ال ابراهیمَ ءَال عمرانَ علی العالمینَ)خداوندآدم ونوح وخاندان ابراهیم(ازقبیل موسی،وهارون،عیسی ومادرش) راازمیان جهانیان برگزیدوبرتری بخشید،،فرشته گان نیز ازجمله ی جهانیان هستندپس آل ابراهیم برتر ازملائکه اندبجز چهاررسول ملائکه:جبرئیل،عزرائیل،مکائیل واسرافیل،که بنا به اجماع علماء ازسایرملائیکه جدا ومتمایز شده اند(د)  درآیه ی 70،اسراء فرمود:(ولقدکرمنا بنی ءادم وحملناهم فی البروالبحرِورزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیراٍ ممّن خلقناتفضیلا) ماآدمیزاده گان را با(باعطاءعقل واراده واختیارونیروی پنداروگفتار..) گرامی داشته ایم،وآنان رادرخشکی ودریا حمل کرده ایم ،وازچیزهای پاکیزه وخوش مزه روزیشان نموده ایم،وبربسیاری برآفریده گان خودکاملاًبرتریشان  داده ایم.(ه) انسان باوجود موانع شهوت وخشم فضائل وکمالات علمی وعملی رابه دست می آوردپس برخلاف فرشته گان باتلاش ومقاومت دربرابرموانع (گوناگون) به این فضائل میرسدمسلماًکسی که فضائل را بامشقت وزحمت به دست می آوردبرترازکسی است که آنرابدون  زحمت کسب می کندمعتزله وبرخی ازاشاعره بدین باورندکه:فرشته گان ازعامه ی بشروازرسولان آنان برترند.وبراین رای چنین استدلال کرده اندالف   فرشته گان ارواحی اندمجرد که بالفعل کاملند(برخلاف آدم که کمالات اوبالقوه است) وازقوای شر وآفات (چون شهوت وغضب) بدورندوازظلمت ماده وصورت،مبراهستندوقادر به کارهای شگفت آورند وبه کائنات وآیات آن آگاهند وهرکسی که چنین ویژه گی هایی داشته باشد مسلماًبرتر ازدیگران است به این رای چنین جوابداده اند:این دلیل مبنی بر آراء واصول فلاسفه هست،(عقیده ی مجردات) اما ما می گوئیم:ملائکه اجسام نورانی اندوقادربه انجام کاری نیستندجزآنچه خداوندآنهارابرآن قادر می سازدوچیزی را نمی دانندجزآنچه راکه خداوندبه آنان بیاموزدوانسان نیز درقدرت وعلم چنین است،اگرخداوندهمن قدرت  وعلم را به ندهد.(ب) پیامبران که بهترین بشراندازملائکه کسب علم می کنندومسلماًمعلم بهترازمتعلم است.پاسخ مابدین سوال چنین است:ملائکه واسطه ی رساندنِ علم اندومعلم حقیق همانا خدونداست.

(ج) غالباًنام ملائکه درقرآن وسنت پیش ازنام انبیاء آمده است واین دلالت داردبربرتری  کراما ومقام آنان.ممکن است پاسخ داده شده به آن این باشدکه : مقدم شدن نام ملائکه برانبیاء بخاطر تقدم آفرینش آنان برانسان است نه بخاطر بزرگی وکرامت آنان.(د) درآیه ی 171سوره ی نساءفرمود(لن یستنکف المسیحُ اَن ایکونَ غبداًللهِ ولا الملائکةُ مقربونَ) هرگز عیسا ی مسیح آبائی نداردکه بنده یی «مطیع ومتواضع» برای خداوندباشدوفرشته گان مقرب نیز. امثال این گونه تعابیر دلالت بربالابودن مقام «معطوف» می کند مثلاً گویند لایعُرف هذاالتلمذُ ولاالمعلم یعنی این دانش آموز ناشناخته است واین معلم نیز.پاسخ ممکن به این رای چنین است:علت نزول آین آیه اعتقادنادرست مسیحیون است،که باوردارندعیسا(ع) پسرخدااست،چراکه پدرنداردخداوندهم می فرمایدکه عیساآبائی ازقطاربنده گان ندارد،همان طوریکه ملائکه ازینکه بنده ی خداباشندآبائی ندارند باوجودانیکه ازعیسی مجردترندزیرانه تنهاپدربلکه مادرهم ندارندوبرانجام کارهایی قادرندکه بزرگ تراززنده کردن مرده گان وشِفای کورمادرزادی است که عیساانجام میداد.

معنی لغات:

رسولان بشر: بنابرقولی 313نفرند

سولان ملائکه: جبرائیل،اسرافیل،عزرائیل ومکائیل اند.

عامه ی بشر:مرادصالحان،عادلان،وآنانی اندکه هیچ گناهی مرتکب نشده اند.

عامه ی فرشته گان کغیراچهارفرشته ی فوق