آسمان تصوف پارسی (بخش اول عقاید )

بیانگر اصول و افعال اخلاقی دین{ باورشناسی و تصوف} واکنش و توضیح مسایل سیاسی، اقتصادی، زبانی، ادبی، فرهنگی، تاریخی.....

آسمان تصوف پارسی (بخش اول عقاید )

بیانگر اصول و افعال اخلاقی دین{ باورشناسی و تصوف} واکنش و توضیح مسایل سیاسی، اقتصادی، زبانی، ادبی، فرهنگی، تاریخی.....

حلال وحرام (قسمت سوم)

قسمت سوم 

 (45) غیبت

امروزه سرگرمی و دسر بسیا ری  از مجا لس ،غیبت و بدگو یی برادران مسلما ن و آبروریزی وبی حرمتی آ نا ن است.در صورتی که خداوند(ج) از این امر نهی فرموده است و آنرا به صو رتی کریه وزشت تمثیل نموده که نفس انسا ن از آن نفرت پیدا میکند آنجن که فرمودند:"ولا یغتب بعضکم بعضاً أ یحب أ حدکم أن یأ کل لحم أ خیه میتاً فکر هتموه 1".ترجمه:"وبرخی ازشما از برخی دیگر غیبت نکند آیا کسی ازشما دوست داردکه گوشت برادرش را درحال که مرده است بخورد حق این است که آن را نا پسند میدارد".حضرت پیا مبر(ص) در حدیثی معنی غیبت را اینگونه بیا ن فرموده است:ترجمه:"می دانید غیبت چیست ؟ اصحا ب گفتند:الله و رسوله اعلم فرمودند،تذکره و سخن گفتن از برادر مسلما نت به گونه ای که او نمی پسندد، گفتند آیا اگر آن غیبت واقعاً دربرابر مسلما ن باشد (با زهم یا د آوری آن غیبت شمرده میشو؟ ) فرمودند،(آری) اگر آن غیبت در اونبا شد به او بهتا ن زده ای !   2" .بنا بر این غیبت این یعنی :تذکره و. یاد آوری عیب برادر مسلما ن که موجب نا راحتی و دلخوری او گردد،چه آن عیب در بدن او با شد و یا در دین ،دنیا،روح،اخلاق وخلقش،غیبت صورتهای متعددی دارد ما نند:ذکر معع یبو زشتیهای و یا ادادرآوردنو تقلید شخصی ازروی مسخرهو استهزاء.متأ سفا نه با وجود اینکه ازروی غیبت نزد پروردگاربسیا ر شنیع و قبیح است مردم دربا ره آن تسا هل میکنند.حضرت محمد(ص) فرمودند:

ترجمه:"ربا 72 نوع است و کمترین آن برابر با زنا و بدکا ری با ما در است(و آگا ه با شید ) هما نا بد ترین ربا آبروریزی و تعرض به نا موس و حیثیت برادر مسلما ن است1  ".کسیکه در مجا لس غیبت حضور داردبا ید غیبت کننده را از این کا ر زشت و نا روا با زداد و ازآبرو و حیثیت برادر مسلما نش که از او غیبت می شود دفا ع کند.  حضرت پیا مبر(ص) امت خویش را به دفاع از برادر مسلما ن تشویق و تر غیب نمودند، آنجن که فرمودند:ترجمه:"هر کس از آبروی برادر مسلما نش دفاع کند،خداوند متعا ل روز قیا مت آ تش جهنم را ازاو دفع میکند 2 ".

 (1- حجرات /12)(2- مسلم 4/2001)(1- السلسله الصحیحة 1871)(2- مسند احمد6 /450،صحیح الجامع 6238)

(46) سخن چینی

خبر کشی و سخن کسی را به دیگری گفتن بزرگترین و  اسا سی ترین  عا مل قطع روابط و شعله ور سا ختن آ تش و عداوت میا ن مردم محسوب میگرددو خداوند(ج) سخن چین را مذمت نموده ،میفرما ید:"ولا تطع کل خلا ف مهین هما ز مشا ء بنمیم 3".  ترجمه:"و زاز هیچ سو گند خور ،بی مقداری اطا عت مکن از هیچ عیب جوی رهسپا ر سخن چینی   ".حضرت حذیفه (رض) میگوید حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"سخن چین به بهشت راه ندارد 1".حضرت این عبا س (رض) میگوید:ترجمه: "حضرت پیا مبر(ص) ساز کنار با غهای مدینه عبور میکردند وآنجا صدای دونفررا شنیدند که در قبر های شا ن عذاب میشدند،آن حضرت(ص) فرمودند:این دو شخص عذاب میشوند البته تعذیب آنا ن به خا طر گنا ه بزرگی نیست.سپس فرمودند،آری (گنا ه آنا ن بزرگ است) یکی از آنا ن از ادرارخویش پرهیز نمیکردو آن دیگری سخن چینی (دوبهم زنی) میکرد  2 ".یکی از صورتهای زشت سخن چینی فریفتن زن علیه شوهر و عکس آن و بهم زدن روا بط میا ن آنا ن استو همچنین اینکه برخی از کا رمندان یک اداره سخن بعضی از همکا ران خودرا به مدیر ئ مسؤل اداره میرسا نندو بدین و سیله مسؤل اداره از کا رمندان بد گما ن نموده و به آنا ن ضرر میرسا ند واین کار نیز حرام و نا جایز میبا شد.1- فتح الباری 10/472)(2- فتح الباری 1/317) (3- قلم/10،11)

(47) سرکشیدن به خانه های مردم بدون اجا زه

خداوند متعا ل میفرما ید:"یا ایها الذین آمنو لا تد خلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتی تستأ نسوا و تسلمو ا علی اهلها 3 ".ترجمه:"ای مومنا ن وارد خا نه های غیر خود مشوید مگر آنکه اجا زه گیرید وبر ا هل آن(خا نه)  سلام گویید".حضرت پیا مبر(ص) در توضیع این مطلب که هدف اجا زه گرفتن این است که اهل منزل در معرض دید مردم قرار نگیرند فرمودند:ترجمه:"هدف استئذان و اجا زه خواستن محفوظ ما ندن اهل خا نه از دید مردم است 1".امروزه با توجه به سا ختما نهای بلند و بهم چسبیده و آ پا رتما نهای نزدیک به هم روبرو و بودن پنجره ها و دربها،همسا یگان از پیش  درمعرض دید قرار گرفته اند و متأ سفا نه بسیا ری از مردم نگا ههای خوویش را کنترول نمیکنند و چه بسا افرادی که در طبقا ت بالا زندگی میکنند،عمداً از طریقپنجره ها وغیره به داخل منا زل همسا یگا ن مجا ور و پا یین نگا ه میکنند،این کار حرا م و انتها ک حرمت همسا یگا ن  ووسیله ای است برای ارتکا ب حرام،و براثر سهل انگاری در این با ره فتنه ها و مصیبتها ی فراوان پدید آمده است.برای بیا ن  عظمت و خطرات این گنا ه کا فی بدانیم اگر کسی بدون اجا زه داخل منزل کسی نگا ه کند و صا حب خا نه در آن لحظه به وسیله ای چشم اورا کور کرد،از نظر شرعی صا حب خا نه هیچ گونه خسا رت و ضما نی گرفته نمیشود و خون شخص بیننده  هدر محسوب میگردد.حضرت پیا مبر(ص) فرمودند: ترجمه:اگر شخصی بدون اجا زه به منزل کسی سر بکشد برای صا حب خا نه جا یز است که چشم اورا کورکنند.ودر روایتی آمده است "اگر( صا حب منزل) چشم اورابیرون آورد ، نه براودیده وخونبها یی لازم میگرددو نه قصا صی 1".

   (3-نور27)(1-فتحالباری11/24)(1-مسنداحمد2/385،صحیحالجامع/6022)

(48) نجوای دو نفر درحضورنفر ثالث

نجوا کردن دونفر و تنها گذاشتن فرد ثا لث یکی ا ز آ فا ت  جا لس است که شیطا ن بدین وسیله میا ن مسلما نا ن تفرقه می اندازد. و میا ن آنا ن نا راحتی و سوءظن ایجا د میکند.

حضرت پیا مبر(ص) در حدیثی حکم این عمل و علت تحریم را نیگونه بیا ن فرموده است:ترجمه:"هر گا ه سه نفر بودید دو نفر حق نداردکه با هم نجوا کنند(و فرد ثا لث را تنها بگذارند) مگر اینکه در جمع کثیری با شد. زیرا این کا ر موجب نا را حتی و اندوه فرد ثا لث میگردد2 ".با ید توجه داشت که به همین ترتیب نجوا کردن و سرگوشی سه نفر در حضور فرد رابع یا چها ر در حضور فرد خا مس و...نیز همین حکم را داردو همچنین در جمع سه نفری دونفر حق ندارد با زبا نی بگویند که فرد ثا لث آنرا نمی داند.بدون تردید این عمل برای فرد ثا لث نوعی تحقیر به شما ر می آید وبسا او گما ن میکند آ نا ن برای او تصمیم بد و نا منا سبی  اتخا ذ میکنند و یا گما نهای دیگری از این قبیل.(2- فتح الباری 11/83)

(49) اسبال و کشیدن لبا س برزمین

 اسبا ل و فروهستن لبا س امری است که مردم آنرا مسأ له ای معمولی و پیش پا افتا ده میپندارند. درصورتیکه  نزد خداوند(ج)  اهمیی فراوان دارد، اسبا ل یعنی فروهشتن و یا پا یین انداختن لبا س پا یین تر از شتا لنگ (استخوان برآمده  قسمت  پا یین سا ق) لبا سهای  برخی  از مردم را بر زمین  می رسد و برخی دیگران فراتر رفته و لبا سها یشا ن را بر زمین میکشا نند.

حضرت ابو ذر(رض) روایت نموده است حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:" خداوند متعا ل در قیا مت سه شخص را به نگا ه رحمت نمی نمگرد و آنا ن را پا کیزه نمی گرداندو عذابی درد نا ک در انتظا رشا ن است،آنکه آزار(شلوار)خودرا از شتا لنگ پا یین تر کند،و آنکه بر مردم منت نهد (در روایتی آ مده است  کسیکه چون به شخصی چیزی میدهد بر اومنت نهد) و کسیکه متا عش را با سوگند دروغ به فروش برساند 1  ".کسا نیکه ادعا میکنند که که اسبا ل شا ن آنا ن را ازروی کبر و غرور نیست ودرواقع با این کفتا ر خودرا تزکیه مینما یند،این سخن آ نا ن مورد قبول نیست ووعیدی در این با ره آ مده عا م است چه کسی قصد تکبر را داشته با شد یا خیر آن گونه که حضرت محمد(ص) در حدیثی میفرماید:ترجمه:"هر قسمتی از پا پا یین تر از شتا لنگ را که ازار(شلوار) بپو شا ند در آ تش جهنم خواهد بود 1 ".و اگر کسی ازروی غرور و تکبر لبا سش را پا یین بیا ندازد،عقوبت وی شدید تر و عذابش سخت تر میگردد،آنگونه که حضرت پیا مبر(ص) درحدیثی در گر میفرما ید:ترجمه:"هر کس ازروی تکبر و غرور لبا سش را بر زمین  بکشا ند خداوند(ج) روز قیا مت به سوی او(به نظر رحمت) نمی نگرد 2". و علتش این است که مر تکب دوکا ر حرام میگردد.اسبا ل وفروهشتن هر لبا سی حرام و نا جا یز است آنگونه که در حدیث حضرت عبد الله بن عمر(رض) آ مده است وی میگوید، حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:

ترجمه:"اسبا ل در ازار(شلوار) پیرا هن وی عما مه است، هرکس ازروی تکبر یکی از اینها را برزمین بکشد خداوند(ج) روز قیا مت به سوی او نمی نگرد 3 ".برای زن جا یز است که برای احتیا ط و پر هیز از برهنگی همگا م ورزش با د، لبا س خودرا یک و جب و حتی یک گز هم از قد خود دراز تر کند اما در این با ره نبا ید از حد معمو ل فرا تر روند آنگونه که در برخی لبا سها ی عروسی دیده میشود که گا ه چندین و جب و متر از قد عروس درازتر دوخته شده است و بسا شخصی به دنبا ل عروس مسؤ لیت جمع نمودن لبا س وی را به عهده میگیرد و آنرا حمل میکند.

(1-   مسلم 1/102)(1- مسند احمد 6/254)(2- بخا ری ش:3465)(3- ابوداود 4/353)

(50) استعما ل طلا برای مردم

حضرت ابومو سی اشعری(رض) میگوید،حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"استعما ل طلا و ابریشم برای زنا ن امت من جا یز و برای مردان حرام گردانیده شده است 1".امروزه در با زار،لوازم بسیا ری از قبیل سا عت، عینک،دکمه خود کا رو زنجیریهای وجود دارد که با چندین عیا ر طلا آ میخته و یا زرکوب اند و یا به آنها آ ب طلا داده شده است.و در بعضی از مسا بقا ت می شنویم که اعلام میکنند که یک سا عت طلا یی مردانه به نفر اول جا یزه داده خواهدشد،استعما ل هدیه اینها حرام و نا جا یز است.حضرت عبدالله بن عبا س(رض) میوید،حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"که مردی یک انگشتری طلایی به دست دارد،آن انگشتررا از دست وی بیرون آورده و دور انداختند وسپس فرمودند،چرا برخی از شما اخگر های از آتش را بدست میکنند؟

از اینکه حضرت پیا مبر(ص) تشریف بردند به آن مرد گفته شد:برو انگشتر خودرا بردار ودر مورددیگرازآن استفا ده مکن،اودر جواب گفت:خیر،بخدا سوگند چیزی که رسو ل الله(ص) آنرا انداخته هرگز دوبا ره بر نمی دارم 1".(1- مسند احمد 4/393،صحیح الجا مع 207)(1- مسلم  3/1655)

(51) پوشیدن لبا سهای کوتاه،نا زک،وتنگ برای زنان

یکی از موارد هجوم دشمن،طرز پو شا ک ومد ها ی گو نا گونو واشکا لی متفا وتی است که متأ  سفا نه درمیا ن مسلما نا ن رواج یا فته است لبا سهای که به علت کو تا ه بودن شفا فیت  ویا تنگی عورت و بدن را نمی پو شا ند حتی بسیا ری ازاین ل با سهادر جمع زنها و محا رم نیز جا یز نیست.حضرت محمد(ص) ظهور این گونه لبا س و پوشش زنها را  پیش بینی فرموده بودند آنگونه که در حدیث حضرت ابو هریره(رض) آ مده است وی میگوید  حضرت پیا مبر(ص) فرمودند: ترجمه:"دو گرو جهنمی هستند و و من آنها را ندیده ام ، گر  شلاقها ی ما نند دم گا و بدست دارندو مردم را با آن می زنندو گروه دوم زنا نی هستند که با وجود اینکه لبا س پوشیده اند عر با نند، مردان را به خود متما یل می سا زند و خود نیز به مردان تما یل دارند،سر های شا ن  همچون کو ها ن خمیده شتر دو کو ها نه است.هر گز وارد بهشت نخواهند شدو با وجود اینکه بوی بهشت از مسا فتی بس طولا به شا م میرسد،آ نا ن حتی بوی بهشت را نیز نمی یا بند 1   ".

پو شیدن دامنهای که یکطرف آن کا ملاً با ز استوو یا همچون مدلهای غربی از چند ینطرف شکا فهای طولا نی دارندو از بالای آن پوست بدن نما یا ن میگردد نیز در اسن حکم داخل است و از طرفی دیگر این نوعی تشبه به کفا ره و بیگا نگا ن است که از آن نیز حرام و نا جا یز می با شد، نسأ الله السلا مة. یکی دیگر از امور نا جا یز و حرام ،پوشیدن لبا سها یی است که بر آن تصویزر زشتی کشیده شده است.همچون تصا ویر خواننده ها ،گرو های موسیقی،با زیکنا ن،جا کهای شراب،تصا ویرحیوانا ت،صلیب،شعا رهای  بنیا د ها و جمعیا تانجرا فی و خبیثو عبا رات زننده و جملا ت زشت وعا شقا نه و متضا دبا شرف عفت که غالباً با زبانهای بیگا نه و اجنبی نوشته شده است.(1- مسلم 3/1680)     

(52) پیوند مو

حضرت اسما ء بنت ابی بکر(رض) میگوید:ترجمه:"زنی نزدحضرت پیا مبر(ص) آ مده و گفت یا رسول الله (ص) دختری دارم که بر اثر بیما ری موی سرش ریخته است و اکنون میخواهم اورا به ازدواج مردی در آورم ،آ یا میتوانم مویش را پیوند کنم؟فرمودند، خداوند(ج) زنیرا که مو پیوند کند و آنکه مویش پیوند میشود نفرین نموده است 1 ".ترجمه:"حضرت جا بربن عبدالله (رض) میگوید که حضرت محمد(ص) از اینکه زنی مویش را پیوند کند منع فرمودند 2". ا ستعمال موهای مستعا ر و مصنوعی  که امروزه هنرپیشه ها و با زیگران در فلمها و تئا تر استفا ده میکنند نیز حرام و نا جا یز میبا شد.(1- مسلم 3/1676) (2- مسلم 3/1679)

(53) تشبیه به جنس مخا لف در پوشاک ،گفتاروهیئت

فطرت الهی در بندگا نش این است که مردبرمردانگی و زن انوثت خویش با قی بما ند و این عموملی است که با عدم زندگی مردم دچا ر مشکل میگرددو تشبیه مردان به زنا ن  و با لعکس مخا لفت با فطرت و سبب گشودن دروازه فسا د و شا عه بی بندو با ری  در جا معه میبا شد واین عمل از نظر شرعی حرام است و هرگا ه انجا م دهنه کا ری در قرآن و احا دیث مورد لعن ونفرین قرارگیرد،این امر دلالت بر تحریم آن عمل دارد وآن عمل از گنا ها ن کبیره محسوب میگردد.از حضرت عبدالله با عبا س (رض) روایت شده که : ترجمه: حضرت پیا مبر(ص) مردانیراکه خودراشبیه زنا ن ،و زنا نی خودرا شبیه مردان میسازند نفرین کرده است "1.ترجمه:"و نیز از وی روایت شده که رسول الله (ص) مردان زن صفت و زنا نیرا که خودرا به شکل مردان ظا هر میکنند نفرین نموده است 2".تشبه درلبا س و پوشا ک نیز حرام و نا جا یز میبا شد.بنا بر این برای مردان جا یز نیست که همچون زنا ن و برخی از افراد کم عقل و فروما یه گردنبند،النگو،خلخا ل،گوشواره وغیره استعما ل کننده و همچنین برای زنا ن نیز جا یز نیست که لبا س ویژه مردان را به تن کنند بلکه با ید درشکل،هیئت و لبا س با هم متفا وت با شند. ابوهریره(رض) روایت نموده استکه حضرت پیا مبر(ص) فرودند:ترجمه:"خداوند(ج) مردی را که لبا س زنا نه و زنیرا که لبا س مردانه بپوشد نفرین نموده است 3".(1- قتح الباری 10/332)     (2- فتح الباری10/ 333) (3- ابوداود 4/355)

(54) سیاه کردن مو

با توجه به وعیدی که در باره سیا کردن مو وارشده است قول صحیح این است که سیا ه کردن مو حرام است زیرا حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"آ خرزما ن گروهی خواهند آ مد که موهای خودرا هما نند زاغر و چینه دان کبوتر ،سیا ه میکنندآ نا ن عطر و بوی خوش بهشت را نمی یا بند 1 ".این عمل در میا ن بسیا ری از افراد که موی شا ن سفید گشته رواج دارد و موی خودرا سیا ه میکنند.این عمل مفا سدی نیز دربردارد منجمله: فریبکا ری  وتدلیس بر خلق خدا وتظا هر به شکل و هیئتی مصنوعی ،و بدون تر دید این امر بر رفتا ر شخصی  تا ثیر نا مطلو بی دارد و چه بسا با عث فریب مردم میگردد.از حضرت پیا مبر(ص) ثا بت گشته است که ایشا ن موهای سفید رابا حنا و یا رنگی دیگر ما یل به زردی،قرمزی  ویا قهوی تغیر کی دادند:

ترجمه:" و روز فتح مکه هنگا میکه ابوقحا فه را که از شدت سفیدی ریش و موی سر همچون درخت ثغا مه بود آوردند آن حضرت(ص) فرمودند: این سفیدی را با رنگی علا وه از سیا هی فغیر دهید 2" .قول صحیح این است که مرد وزن در این حکم یکسا ن هستند.(1-ابوداود 4/319)(2- مسلم 3/1663)

(55) کشیدن تصویر

کشیدن تصویر حیوانا ت برروی لبا س ،دیوار،کا غذ و غیره حرام و نا جا یز است. (ازنظردکتورقرضاوی اگررسم{صورت} بادست کشیده نشود توسط  کامره اشکالی ندارد)

حضرت عبدالله بن مسعود(رض) میگوید،حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"شدید ترین عذاب روز قیا مت از آن صورتگرانخواهد بود 1".حضرت ابوهریره (رض) میگوید،حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"خداوند تعا ل میفرماید چه کسی ظالم تر است ازآنکه به ایجا د مخلوقی من افدام نموده است(اگرتوانا یی دارند) پس حیه ودانه ای و یا مورچه ای ریز خلق کند 2".

حضرت عبدالله بن عبا س میگوید حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"هر صورتگری در جهنم است و به ازای هر تصویری که کشیده است، به او جا نی داده میشود و همگی در جهنم عذاب می بینند،حضرابن عبا س (رض) فرمودند:اگر چا ره ای جز تصویر کشیدن نداری درختا ن  و اشیا ی بی جا نرا به تصویر بکش 3 ".این احا دیث بر حرمت کشیدن تصویر جا ندار،انسا ن و حیوا نا ت دیگر دلاتل دارند به تصویر کشیدن حیوا نات به هر وجه ممکن اعم از چا پ، ترسیم،کنده کا ری و نقش انداختن ،تراشکا ریو قا لب گیری حرام و نا جا یز میبا شدو احا دیث وارده این امور رانیز شا مل گردد.مسلما ن با ید دستورات شرعی را با جا ن ودل بپذیردورد مقا بل آ ن تسلیم با شد و به مجا دله نپردازدو نگوید که من این تصا ویر را نمی پرستم و سجده نمی کنم ! اگر با دیده بصیرت و تأ مل ، به مفا سدی که از رواج یا فتن عکس و تصویر در این دوران پدید آمده ،بیندیشیم ،حکمت و فلسفه تحریم تصویر در شریعت اسلا می را در خواهیم یا فت، آری تصا ویر عا مل فسا دی بزرگ و تحریک غرایز جنسی و بر انگیختن شهوت و بلکه سبب ارتکا ب جرایمی بیشما ر و فحشا و بی عفتی است.برای حیچ مسلما نی شا یسته نیست که در منزل خود عکس و تصا ویر انسا ن  و یا حیوانی را نگهداری کند زیرا این امر سبب میگردد که فرشتکا ن  رحمت از ورود به آ  ن منزل امتناع ورزند.حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"فرشتگا ن در خا نه ای که در آن سگ و تصویر با شد وارد نخواهند شد 1".در بسیا ری از خا نه های مسلما نا ن مجسمه ها وتندیسهای  از انسا نها و حیوانا ت و بسا از معبودان کفا ریا فته میشود که به عنوان عتیقه،آذین ودکور از آنها نگهداری میگردد.حرمت نگهداری این تندیسها و همچنین تصا ویر قا ب شده که روی دیوار ها نصب شده به مرا تب از تصا ویر دیگر شدید تر است زیرا به آ نها تعظیم میشود و گا ه و بیگا ه غمها و اندوها و حوادث تلخ و نا گوار ی را برای تا زه تر میگردانند. وگا ه انسا ن به آ نها فخر و مبا ها ت ورزند و اینکه برخی میگوینداین عکسها و تصا ویر برای یا د گا ری  نگهداری میکنند. سخن منطقی و قا بل قبول نیست زیرا یا د و خا طره حقیقی و صا دق عزیزان و دوستا ن از دست رفته ،درقلب جا ی دارد که بر اسا س  آ ن برای گذشتگا ن دعای مغفرت و رحمت میشود و بنا بر این با ید ت حد امکا ن برای از بین بردن عکسهای  و مجسمه ها کوشید مگر عکسیها یی که محو آ نها دشواربا شد ما نند تصا ویر ی که در مورد نیا ز برای مدارک شخصی اشکا لی نداردو بر خی از علما تصا ویری که بر فرشتها نقش شده و پا یما ل میگرددبلا ما نع و  مبا ح میدانند البته تا  جا یی که ممکن است با ید از تصا ویر و عکسها پرهیز نمود."فا تقواالله ما استطعتم" پس تا احدی که میتوانید از خداوند(ج) پروا بدارید.(1- فتح الباری 10/382)(2-فتح الباری 10/385)(3-مسلم 3/1671)(1- فتح الباری 0/380)

(56) اختلا ف رؤیا یا خواب دروغین

برخی از مردم برای کسب شهرت و فضیلتی ویا بدست آ وردن منفعتی ما دی و یا ترسا نیدن کسی که با اودشمنی و اختلا ف داند،عمداً رؤیا ها و خوابهای را از خود می ترا شندو ادعا میکنند که چنین و چنا ن خوابی دیده اند.بسیا ری از مردم عوام به خوابها اعتما د شدیدی دارند وبه سا دگی فریب می خورندو چنین دروغها یی را میپذیرند،برای کسیکه مر تکب چنین کا ری میگردد وعید سختی داده شده است.حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"برترین افتراء این است که شخصی خودرا به غیر پدرش نسبت دهد و یا ادعای دیدن رؤیا و یا چیزی را کند که هرگز ندیده است و یا اینکه حدیثی دروغین و موضوع(سا ختگی) را به حضرت پیا مبر(ص) نسبت دهد 1".و نیز فرمودند:ترجمه:"هر کس به دروغ تظا هر کند که خوابی دیده  و از خود خوابی که واقعیت ندارد تعریف کند روز قیا مت خداوند(ج) اورا مکلف میکند تا دودانه جورابهم گره زند و هرگز نمی تواند این کار را انجا م دهد 2" .گره زدن دوجو به همدیگر کا ری مستحیل و نا ممکن است، و این سزا منا سب و از جنس هما ن عمل است.(1-فتح الباری 6/540)(1- فتح الباری12/427)

(57) شستن بر قبر و لگد کوب نمودن آن وقضای حاجت در قبرستا ن

حضرت ابو هریره(رض) روا یت نموده است که حضرت محمد(ص) فرمودند:ترجمه:"اگر شخصی بر اخگری بنشیند و در اثر آن لبا سش بسوزد وآتش به به اوسرا یت کند برایش بهر است از اینکه بر روی قبر بنشیند  1 ".برخی از مردم هنگا م که مرده  خویش را دفن میکنند با بر پروا یی قبر های مجا ور را لگد کوب میکنند و احترا می برای آ نها قا یل نمی شوند ودر صورتیکه حضرت پیا مبر(ص) در با ره سنگینی گنا ه این عمل میفرما ید:ترجمه:"اگربرروی اخگر و یا لبه شمشیر پا بگذاریم و یا کفن خودرا برپای خود میخکوب کنم برایم پسندیده تر است از اینکه بر قبر مسلما نی راه بروم 2". پس حدس بزنید که آنها یی که بر قبرستا ن وا حد های تجا ری و مسکونی میسا زند ، مرتکب چه جرم عظیمی گشته اند.برخی از افراد بی مروت هنگا می که جای منا سب و خلوتی برای قضای حا جت نمی یا بند از دیوار قبرستا ن با لا میروندو در آنجا قضای حا جت میکنند و با گندگی و بد بویی مردگا ن را می آزارند، حضرت پیا مبر(ص) میفر ما ید:

ترجمه:"قضای حا جت در قبرستا ن آنقدر زشت است که کسی در وسط با زا ر در انتظار عمومی خود را برهنه کند و به قضا ی حا جت بنشیند".این وعید شا مل کسا نی نیز میگرددکه زبا له ها و کثا فا ت را در قبرستا ن می ریزند بخصوص قبرستا ن متروکه ای که دیوار ها یش فرود ریخته است و یکی ازآداب مطلوب زیا رت قبرستا ن این است که اگر شخصی میخواهد میا ن قبر ها راه برود کفشهای خودرا بیرون کند.(1- مسلم 2/667)(2- ابن ماجه 1/499)

(58) عدم پرهیز از قطرات ادرار

یکی از محا سن شریعت اسلام این است که برای سا ما ن بخشیدن زندگی و فرا هم نمودن آ سا یش انسا ن احکا می دارد.یکی ازاین احکا م ازا له و زودن نجا ست میبا شد و به این منظور استنجاء و استجما ر1 را مشروع و کیفیت حصول طها رت و پا کیزه گی را بیا ن نموده است، امی بسیاری مردم در این با ره کوتا هی میکنند و موجبا ت تلویث لبا س و بدن خویش را فرا هم مینما یند و این امر مو جب علم صحت نما ز آ نا ن میگرددو حضرت محمد(ص) عدم پزهیز ادرا ر را از عوا مل عذاب قبر شمرده است، حضرت ابن عبا س(رض) میگوید،حضرت پیا مبر(ص) ترجمه:"حضرت پیا مبر(ص) از کنار با غی مدینه عبور کردندو آنجا  صدای دونفر را شنیدندکه در قبر هایشا ن عذاب می شدند،آن حضرت(ص) فرمودند این دو شخص عذاب میشوندالبته تعذیب آ نا ن به خا طر گنا هی بزرگی نیست سپس فرمودند آری (گنا ه آ نا ن بزرگ است) یکی از آ نا ن از ادرارخویش پر هیزنمیکردو آن دیگر سخن چینی(دوبهم زنی) میکرد1. " فرا تر از این ایشا ن در حدیثی میفر ما ید :بیشترین عذا ب قبر بر اثر عدم پر هیز ادرار است 2".بلند شدن قبل از قطع ادرار، اردار کردن با کیفیت و یا در مکا نی که قطرات ادراربه بدن و لبا س اصا بت کند،ترک استنجا ء و خشک نکردن عضو صورتهای مذکور،موجبا ت تلوث به نجا ست را فرا هم نموده ووعید مذکور شا مل این موارد نیز میگردد.متأ سفا نه تقلید کورکورانه از فرهنگ بیگا نه به جا ی رسیده  که مسلما نا ننیز هما نندغربیها وانها ی مخصوص برای ادراربر دیوار نصب میکنند که شخص با ید ایستا ده ودر انظا ر مردم بی شرما نه ادرار کند و بدین گونه شخص مر تکب در کا ر حرام و زشت گردیده است، اول برهنگی در جمع مردم و دوم عدم پر هیز و نظا فت از قطرات ادرار.(1- به کار گیری سنگ وکلوخ و...برای زد ود ن نجا ست پس از قضای حا جت ،مترجم)(2-مسند احمد 2/326)(1- فتح البا ری1/317)

(59) گوش فرادادن به صحبتهای محرما نه و پنهانی مردم

خداوند متعا ل میفرما یدکه"ولا تجسسوا   3 ".   ترجمه:"و هرگز (در کا ر دیگرا ن) تجسس نکنید".حضرت عبد الله بن عبا س (رض) میگویدف حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"هر کس به صحبت گروهی از مردم که دوست ندارند کسی سخن شا نرا بشنود،گوش فرا دهد روز قیا مت گوشها یش سرب گداخته  شده و ریخته میشود......1".و اگر سخنی را که شنیده به دیگران انتقا ل دهدعلا وه بر تجسس مر تکب گنا هی دیگر(سخن سخن چینی) نیز سده است و حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"سخن چین به بهشت راه ندارد 2".(3- حجرات /12)(1- المعجم لکبیر طبری 11/248-249)(1- فتح الباری 10/472)

(60) اذ یت و آزار همسا یه

خداوند متعا ل ما را به در با ره همسا یه سفا رش نموده و فرموده  است:"و اعبد وا الله و لا تشرکو ا به شیئاً و با لوالدین احسا ناً و بذی القربی و الیتا می و المسا کین و الجا رذی القربی و الجا رالجنب و الصا حب با الجنب و ابن السبیل و ما ملکت ایما نکم ان الله لا یحب من کا ن مختا لاً فخوراً 3  ".ترجمه:"و خداند(ج) را پرستش کنید و چیزیرا با او شریک نیا وریدو به پدرو ما در نیکی کنیدو(نیز) به نزدیکا ن و یتیما ن و بینوا یا ن و همسا یه خویشا وندان و همسا یه بیگا نه و همنشین و درراه ما نده و ملک یتیما ن (نیکی) کنیدخداوند کسیرا که متکبر خود با شد دوست نمیدارد  " همسا یه حقوق بسیا ری دارد و اذیت وآ زار او یکی از محرما ت است  حضرت ابی شریع(رض) میگوید، حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"بخدا سوگند ایما ن ندارد ،بخدا سوگند ایما ن ندارد،بخدا سوگند ایما ن ندارد، گفتند یا رسول الله(ص) چه کسی ایما ن ندارد؟فرمودند:کسیکه همسا یه اش از بدی و آزار وی راحت و در ا ما ن نبا شد1".حضرت پیا مبر(ص) ستا یش و مذمت همسا یه را مقیا س و ملا ک نیکی و بدی به همسا یه قراردادند،حضرت عبدالله بن مسعود(رض) میگوید.ترجمه:"شخصی به حضرت پیا مبر(ص) گفت یا رسول الله(ص) از کجا بدانم که به همسا یه ام نیکی کرده ام یا بدی؟ آن حضرت(ص) فرمودند،اگر همسا یگا نت تورا ستودند دلیل این است که به آ نا ن نیکی کرده ای و ا گر همسا یگا نت تورا مذمت کردند پس بدان که به آ نا ن بدی روا داشته ای 2".اذیت وآزار همسا یه صورتها ی گونا گونی داردما نند اینکه به همسا یه اجا زه ندهد که بر دیوار مشترک میخ بکوبد و یا بر آن سقف بزند وهمچنینگرفتن جلوی نور آفتا ب و هوا بدون اجا زه همسا یه ،نصب پنجره در جا یی که در منزل همسا یه دید داشته با شد، سروصدا وآوازها ی  نا هنجا روخصوصاً هنگا م خواب و استرا حت ،زدن فرزندان همسا یه،انداختن آشغا ل جلوی درب همسا یه و....و اگر گنا هی در حق همسا یه انجا م گیرد جرم وسزای آن چندین برابر میگردد، حضرت پیا مبر(ص)  فرمودند:ترجمه:"ا گر مردی با 10 زن زنا کند گنا هش سبک تر است از اینکه با همسر همسا یه اش زنا کندو اگر از 10 منزل جداگا نه سرقت کند گنا هش کمتر ازاین است که از خا نه همسا یه دذدی کند1 ".آنها که غیا ب همسا یه را فرصتی برای سرقت ئ خیا نت به او میدانند با ید منتظر عذاب سخت و دردنا ک خداوند(ج) با شند.(3- نساء/36) (2- فتح البا ری 10/472)(2- مسند احمد 1/204،صحیح الجا مع 348)(1- ادبا لمفرد بخا ری ش:103)

(61) بی عدالتی در وصیت

شریعت اسلامی اجا زه نمیدهد که شخصی به خودویا دیگران برسا ند ،وارد آورن زیا ن  بر ورثه هنگا م وصیت و کا ستن حق آ نا ن یکی از این موارد ممنوعه میبا شد که حضرت پیا مبر(ص) شخصیرا که مرتکب این کار گرددو در حدیثی اینگونه تهدید نموده است.ترجمه:"هر کس به شخصی خسا رتی وارد کند خداوند(ج) نیز به او را به مشقت و سختی گرفتا ر مسکند 2 ".محمروم گردانیدن یکی از ورثه از حق شرعی وی ویا کردن برای شخصی بیش از حق وسهمیه شرعی وی ووصیت به بیش از( 3/1) ارث به شخصی علاوه از وارثا ن، نمونه های از وارد آ وردن خسا رت به ورثه و بی عدالتی در وصیت میبا شد.در بسیا ری از منا طق بر اثر عدم وجود دادگا ه های شرعی صا حبا ن حق نمی توانند حق شرعی را که خداوند(ج) برای آ نا ن قرار داده بدست آ ورند زیرا داد گا ه ها و نظا مها ی سا ختگی وصیتها ی ظا لما نه را که نزد آ نا ن به ثبت رسیده قا بل اجرا و معتبر میدانندو سر انجا م سزای اعما ل شا نرا خواهند دید.(2- مسند احمد 3/ 53)

(62) با زی با تخت نرد1

بسیا ری از با زیها ی مروجه امروزی اموری حرام و نا جا یز را در بردارند ما نند بازی "نرد" که مقومه ای است برای قما ر وما حضرت پیا مبر(ص) از آن منع نموده و فرمودند:

ترجمه:"هر کسی با تخته نرد بازی کند گو یا وی دست خویشرا در گوشت خون خوک فروبرده است 2".حضرت ابو موسی (رض) میگو ید حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"کسیکه با تخته نردبازی کند از خداورسول نا فرما نی کرده است 3". (1- با زی معروف که آلت آن شبیه شطرنج ومرکب از تخته و30  مهره سفید و15  مهره سیا ه و درطا س میبا شد ،فرهنگ عمید- مترجم- )(2- مسلم 4/ 1770)(3- مسند احمد 4/394)

(63) نفرین کردن مؤمن

بسیا ری از مردم هنگا م عصبا نیتخودرا کنترول نمی کنند و انسا نها،حیوا نا ت،جما دات ایام و ساعا ت و حتی خو د وفرزندان و همسر خویشرا نیز لعنت و نفرین میکنند و این گنا ه بسیا ر زرگی است. حضرت ابو زید ثا بت  بن ضحا ک انصا ری (رض) میگو ید حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"که لعن نفرین کردن از مهمترین عواملی است که زنا نرا به جهنم می اندازد و همچنین لعن کننده گا ن روز قیا مت شفیع قرار نخوا هند گرفت و مهمتر از همه اینکه اگر شخصی به نا حق کسی را لعن و نفرین کند،نفرین بر خود او برمیگرددورد واقع برای نا بودی و هلا ک خود دعا کرده است ".

( 64) نوحه گری

 فریا د کشسدن  هنگا م مصیبت،نوحه گری وزدن بر سروصورت،پا ره کردن لبا س و تراشیدن مو اموری حرام وبیا نگرعدم رضا یت به قضا ی الهی و عدم صبر بر مصیبت میبا شند.

ترجمه:"و حضرت پیا مبر(ص) شخصی را که  هنگا م مصیبت مرتکب چنین کا ری شود نفرین نموده است ؛ حضرت ابواما مه (رض) می گوید حضرت پیا مبر(ص) چهره اش را بخراشد و یا گریبا نشرا  چا ک دهد و یا داد و فریاد وواویلا کند، نفرین نموده است1". از حضرت عبدالله بن مسعود (رض) روایت شده است که حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"کسیکه هنگا م مصیبت سر و صورت خودرا بکوبد وگریبا نشرا چا ک دهد و هما نند دوران جا هلیت وواویلا کند ،ازما نیست 2 ".ودر حدیثی دیگر فرمودند:ترجمه:"اگر نوحه گر توبه نکند درروز قیا مت به او شلواری از تیر و جا مه ای آ تش را پو شا نده میشود3".1- ابن ماجه 1/505)(2- فتح الباری 3/163)(3- مسلم ش:934)

(65) زدن وداغ نها دن برچهره مسلمان

حضرت جا بر(رض) میگوید:ترجمه:" حضرت پیا مبر(ص) اززدن وداغ کردن چهره نهی فرمودند4".بسیا ری از پدران و معلما ن هنگا م تنبیه فرزندان ودانش آموزان ، آنها را بر صورت شا ن سیلی میزنند وبرخی از مردم نیز با خدمت کا ران خود نیز چنین رفتا ر میکنند و این امر اها نتی است به چهرا ای که خداوند(ج) ،انسا نرا به آن شرف داده است وچه بسا زدن برصورت موجب از بین رفتن و خلل در حواس گردد که مرکزآنها در چهره است آنگا ه پشیما نی سودی نخواهد داشت و شا ید ازاو طلب قصا ص هم بکنند.ا ما داغ نها دن برصورت حیوان وعلامتگذاری آنها بدین کیفیت حرام و نا جا یز است و نوعی تشویه وشکنجه محسوب میگردد.و درصورتیکه عرف ونشا ن قبیله اینگونه با شد با زهم با ید از داغ نها دن بر چهره حیوان پرهیز کنند و جا یی دیگر از بدن حیوان را علا متگذاری کنند.(4- مسلم3/1673)

(66)قهر کردن با مسلمان

یکی از برنا مه های شیطا ن این است که میا ن مسلما نا ن  جدایی بیا ندازد و متأ سفا نه بسیا ری از مسلما نا ن در این با ره از شیطا ن پیروی میکنند.و با بها نه های  واهی و اختلا فا ت ما دی با برادران مسلما ن خویش قطع رابطه میکنند و چه بسا سوگند می خورند و نذر میکنند با برا دران مسلما نشا ن سخن نگویند و به خا نه اش پا ننهند،و اگراورا در  راهی ببینند روی میگردانند و اگر در مجلسی نیز اورا ملاقا ت کنند به مردم سلام میگویند این امر یکی از اسبا ب تبا هی جا معه است و با توجه به این شریعت اسلامی در این با ره حکم ووعید سختی دارد، حضرت ابوهریره(رض) میگوید که حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"برای هیچ مسلما نی جا یز نیست که بیش از سه روز با برادر مسلما ن قهر کند و هر کس بیش از سه روز با برادر مسلما ن قهر کند و در این حا ل بمیرد به جهنم میرود1".حضرت ابو خراش اسلمی(رض) میگوید حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"هرکس تا یک سا ل با برادر مسلما نش قهر کند گنا ه این کار برابر با کشتن اوست2".از بدیها و عوا قب شوم این کا ر تنها این کا فی است که چنین شخصی از مغفرت خداوند(ج) محروم میما ند،حضرت ابو هریره میگوید،حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:

ترجمه:"اعما ل مردم هر هفته دومرتبه ، روزهای دوشنبه و پنجشنبه به پیشگا ه خداوند(ج) پیش میگردند،تما می مو منا ن مغفرت میگردندمگر دونفری که با همدیگر قهر با شند و کفته میشود اینها را رها کنید تا اینکه با همدیگر صلح کنند3 ".هرکس از این دونفر ی که با هم قهر هستند توبه نمود و از کرده خویش چشیما ن شد با ید نزدآ ن دیگر برود و به اوسلا م کند و اگر آ ن شخص جواب شلا مش را نداد و صلح نکرد گنا ه تنها بر عهده او میما ند حضرت ابو ایوب(رض) میگوید حضرت پیا مبر(ص) فرمودند:ترجمه:"برای هیچ مسلما نی جا یز نیست که بیش از سه روز با برادر مسلما نش قهر کند به گو نه ای که هر گا ه یکدیگر با ببیننداز همدیگر روی بگرداند و بهترین آ نها کسی است که ابتداء سلام کند(وبرای صلح پیشقدم با شد1".اگر قهر کردن و قطع رابطه به خا طری امری شرعی همچون ترک نما ز و با انجا م گنا هی  دیگر با شد ،در صورتی که قطع را بطه با او تا ثیری داشته با شد و به او خطا ی خود پی ببرد و برای اصلاح خویش اقدام کند 2، در این صورت قهر نمو دن وقطع رابطه با او واجب است اما اگر قطع رابطه بر او هیچ تا ثیری نداشته با شد بلکه بر عکس ،او بیشتر به گنا ه و سر کشی خودرو می آ ورد پش در این صورت قهر کردن با او جا یز نیست زیرا قطع روابط با او هیچ مصلحتی در برندارد و برعکس اورا بیشتر به فسا د سوق میدهد پس در این صورت با ید به او نزدیک تر شد و به او احسا ن و نیکی کرد و به وسیله پند و موعظه برای اصلاح او با ید کوشید.آنچه بیا ن شد مجموعه ای از محرما تی بود که در جا معه رواج یا فته و به فضل الهی موفق شد یم تا آنرا به شما تقدیم داریم.در پا یا ن از خداوند(ج) متعا ل میخواهیم که به فضل خویش به ما چنا ن خشیت و تقوا یی عنا یت کند از معا صی با ز آ ییم و به ما توفیق چنا ن طا عتی بدهد که بدان وسیله ما را به بهشت برسا ند و از گنا ها ن و کو تا هیها وا بگذرد و به ما آ نچنا ن روزی حلا لی عنا یت کند که از حرام مستغنی با شیم و به فضل خویش ما را از دیگران بی نیا ز کند ، توبه ما را بپذیرد و گنا ها ن ما را بیا مرزد، بی تردید او شنوا و ا جا بت کننده است. وصلی الله وسلم علی النبی الامی محمد وآله وصحابه ی اجمعین والحمدالله رب العا لمین.(1- ابوداود5/215)بخا ری ادب لمفردش:406،صحیح الجامع 6557)(3- مسلم4/1988)(1- فتح الباری10/492)

این کتاب بنام محرمات دربازارهای کتابفروشی باحجم کوچک ولی بامحتوای نهایت ارزشمندوجوددارد.اماآنانی که درکشورهای غیراسلامی اندوباری توقع نمایندکه ازتمدن بزرگ اسلام، بویژه ستون فقرات آن {حلال وحرام} آگاهی یابنداین اثرنهایت ساده ودربرگیرنده ی اساسی ترین مسایل حلال حرام است.بدون تردیدیک قاعده یی که برتری دین مبین اسلام رانسبت به ادیان آسمانی وزمینی مثل اوستا،بودیزم،کنفوسیوس وغیره رانشان می دهد همانا رواوناروایی است که قانون خدایی راازقانون بنده تفریق می نماید.زمانی که خودم درآسیای میانه دردانشسرایی دانشجوبودم،باربارچنین احتیاجات رادرک می کردم ولی آن زمان ازیکسوآسیای میانه ازچنین معنویتی عاری بودوازسوی دیگردین درحصارملای عربی فهم بندی بودباپیشرفتی که دانشمندان اسلام درتالیف وترجمه به زبان پارسی نمودندگویااسلام رامردمی نمودند.یکی ازهزاران علل رشدوانکشاف دیدگاهِ کمونیستی درافغانستان عبارت ازین بودکه دین رااهل مکتب فقط ازروی وعظ خطیبان مساجدمی دانستندواکثرخطیب ها برای کسب لقمه ی غذابادانش خیلی ناچیزوکم ازاسلام به صفت ناجی وپیشواحیثیتی درملایی نداشتندوروزبه روزوقاردسته ی روحانی فرو می ریخت. درحال حاضرروحیانیان ما به تکلیف نامتنهایی تعصب ومذهب پرستی مبتلااند،بسیاری از علمای ما(افغان) به اهل قبله،حاضراند بی ترس خدا مهر کفربزنند.این نوع سلیقه که زیرتاثیرپاکستان نضج گرفته وانکشاف می کند شایددردرازمدت بتواندفاجعه بارباشد.بهرحال درحروف چینی این کتابچه ی 76صفحه یی اغلاط زیادی وجودداردکه امیدواریم برمن سخت نگیریدوبدینوسیله ازنویسنده ی این کتب سپاس گذارم.س

بااحترام

قصه هایی ازوقایع روزگارپیامبربزرگ اسلام(ع)

توطیه ی قتل پیامبر آخرین

پیغمبر تکلیف سنگینی به مردم ارایه نکرد،اوبه مردم گفت،سزاوارنیایش نیست،آن خدایی که بنده به دستش آنرا بیافریند،بعداسمی براو نهدودرمکانی جایش دهدودرپایان به تضرع والتماس به اوبگوید من توراآفریدم که کمکم کنی! بلکه خدایی قابل پرستش است که برهمه قدرتمندان قدرتمند است ونیازی به یاری دیگران ندارد،آن خدایی که رحیم است بربنده گان وبخشنده ی گناهکاران است، آن خدایی که به رسولش قرآن فرستاده،کتابی که همه کلیدهای خوشبختی بنده دراوست،ویک جمله ی مختصر لااله الالله محمدرسولالله راه را بسوی قرآن باز می کند،این دعوت مانند سنگ های کوه برفرق مشرکین اثر می افگند،پس ازشکست در جنگ بدر،داغ های شکست رافراموش نمیکردند،روزی صفوان وعمیرازان دردها یاد می کردندوآه می کشیدند،عمیر گفت اگربدهکارنمی بودم،بسوی مکه می شتافتم ومحمد(ص) رامی کشتم،زیرامرا بهانه یی است که فرزندم نزد آنها اسیر است،افسوس  که من وام دارم،بعدازمرگم ازتباهی خانواده ام درهراسم، نمی توانم چنین اقدامی نمایم،صفوان فرصت را نخواست ازدست دهد ،به عمیر گفت اکنون که توچنین بزرگیِ بخرج می دهی ،پرداخت وامت را من بعهده میگیرم،خانواده ات را ضمیه ی خانواده ی خود می کنم،تاوقتی که زنده ا م درحق شان کوتاهی نخواهم کرد،عمیر باچشمان شیطان مانندش بسوی صفوان خیره شد وگفت:این توافق را پنهان دار ! صفوان نیز ازاوخواست که به گفته اش عمل کند،اعراب مشرک درآن عصر دارای غیرت جاهلانه یی بودندموافق این ننگ اگرعمیراز عمق قلب  هم به چنین چیزی راضی نبود او را ننگ قومی وقبیله یی به زشتی و پستی میکشاند،عمیر باشمشیرزهرآگین بسوی مدینه شتافت،پس ازرسیدن به مدینه او که داشت شترش رادرجوار مسجد می خواباند،عمر(رض) که درمیان مردم درحال سخنرانی پیرامون احسان خدا درنبرد بدریود،چشمش به عمیر افتاد،بافریادبلند گفت این سگِ مشرک به قصد قتل پیامبر خدا بدینجا آمده، عمر فاروق پیغمبر راآگاه کرد، رسول خدا گفت اورا نزد من حاضر کنید،درحالی که عمرحمائل شمشیرعمیر رادردست داشت اورابه حضور پیغمبر بُرد،پیامبر خدابه عمرگفت اورا رها کن،بعدازان ازعمیرپرسید:عمرفاروق شمشیرمشرک رابه فرمان رسول رهاکرد،عمیرکه درکنار پیغمبر رسید گفت:صبح تان پُرنعمت باد   محمد(ص)فرمودندیاعمیرخداوندمارا بادرودی بهتر ازین درودگرامی داشته،وآن درود،سلام  است،این دروداهل بهشت است،بعدازآن پرسید چه باعث شد که سوی ما شتافتی؟عمیرگفت برای اسیری که نزد شمااست! رسول خدا فرمودند ازچه روشمشیر بر خود بسته یی ؟عمیر طفره رفت،پیامبر فرمودند به من راست بگو؟عمیر تکراراً گفت برای اسیری که نزد شماست،پیغمبر فرمود: نه چنان است که روزی توباصفوان درحِجر طی نشستی که داشتید ازکشته شده گان بدر یادکردید،آنگاه توگفتی اگر می توانستم قرض هایم رابپردازم وبه خانواده ی خودسرپرستی می داشتم  پیغمبررا باشمشیر به قتل می رساندم،صفوان هردو مشکل تورا ضمانت کرد به شرطی که تو پیغمبر رابکشی،درحالی که خداوندمدافع ونگهبان منست ومانع کارتو!عمیر گفت شهادت می دهم که توفرستاده ی خدایی،ماسخنت رادرباره ی اخبارآسمانی دروغ می پنداشتیم،درین معامله جزمن وصفوان کسی حضور نداشت،اکنون می دانم که جز خدا کسی این برنامه را به تو عیان نساخته ،سپس شهادتین رابر زبان آورد ورسول خدا فرمودند که احکام دین را به برادر تان بیاموزانید،به اوقرآن بخوانیدواثیرش رانیزرها سازید،ازآن سوصفوان درمکه به مردم بشارت می دادکه عنقریب خبر خوشی دردهای بدر را ازیاد مردم خواهدبُرد،هرکه ازمدینه می آمدصفوان ازاحوال عمیر می پرسید آخر کسی ازمسافران گفت، بلی عمیر نامی که اسیرش نزد مسلمین بود به پیغمبر خدا ایمان آورد،صفوان به لات ومنات سوگند یادکرد که هرگز به عمیر کمک نکندوهرگز بااوسخن نزند،عمیر به مکه بازگشت وگروهِ کثیری از مشرکان به دست او به دین روآوردند

ستاره یی که افول کرد

ستاره یی که افول کرد

 

حضرت خیر محمد نقشبندی غزنوی مشهور به ملا ملنگ قدس سره

باشدخیالِ خالت درخلوتِ شبانم

کزشوقِ حسنِ خوبت من مایلِ بُتانم

کس نیست درجوارم همسایه جزکِه حُسنت

من عاشقِ حُسنم ای ماهِ نوجوانم

                ( ملاملنگ قدس سره)

امام العارفین،قدوة الواصلین،حضرت مولانا خیرمحمد نقشبندی غزنوی مشهوربه ملاملنگ،ازاحفادحسن میمندی وزیرمعظم دربار سلطان بُتشکنِ غزنی،درسال1296ه ق درشهر اولیاءپرورغزنی، پابه عرصه ی حیات گذاشت،دردوران جنگ شاه امان الله باامیرحبیب الله خادم دین رسولالله مشهوربه بچه ی سقاء اوده ساله بود،تاشانزده ساله گی نزدپدربزرگوارش درس های دینی خواند،اندک رُشدی  که دردرسها نمود،نزدملافقیراحمد(ازمشایخ قادریه) درسهایش راادامه داد،پس ازان، مدت چندی نزد حاجی ملاعزیزالله به آموزش علوم دینی پرداخت ودرهمین سال ها دردوکان کفشدوزی بکارمشغول شد، قلمزنِ ازل، درهمین خرابه دست او رابه گنجی رساندکه نامش درجریده ی زنده گان عالم ثبت گردید،او به حضرت مصفای باصفای غزنوی (خلیفه ملاعبدالمجید) بیعت نمود،ازماسوا،رمیدو وابسته گی دنیا مانند سایرین براواثرنیفگند،پس از ارتحال حضرت مصفای با صفای غزنوی ،جناب خلیفه صاحب  ملاملنگ قدس سره به خلیفه ی بجاه مانده اش ملا شیر محمد(رح) بیعت نمود،زیرنظر این مردبلندآوازه ی تصوفِ روزگار ،اوفانی شد،سومین خلیفه یی که  حضرت ملاملنگ (رح) را دررسیدن به علم کل رهنمون شدحضرت شیخ خلیفه عبدالسلام (رح)  بود که به بیان خود مرحوم درین دوره تکمیل ومکمل به سر خداوندی شد،درسال1325 ه.ق به خدمت سربازی شتافت،با بدست آوردنِ سندفراغت ازخدمتِ ارتش دوباره در دوکان کفش دوزی وکهنه دوزی ،آغازبکار کرد،بنابرکسادِ بازارکار این شغل وناکفافی عایدآن،دراداره ی شهرداری غزنی شغل خاکروبی راه ها ی درونشهری (تنظیفات شهرداری)راپیش گرفت،به حکم تقدیر نامساعدوفرانرسیدن میعادِآرامش، مدت چندی درمدیریت تعلیم وتربیه کارملازمی را اختیارکرد،درپایان به امر خلیفه اش حضرت شیخ عبدالسلام قدس سره  مصروفیت های  روز مره راکنارگذاشت وبه ارشادطالبان  راه حق پرداخت،پس ازپایان دانشگاه، باری بخت بمن یاری کرد،ازطریق یکی ازآثارگرانمایه اش باشخصیت عارف بزرگ عصرآشناشدم،باوجودسرگردانی هااورا، بسیاربه سهولت درخانقای نقشبندیه درشهرنوِغزنی یافتم،نمازشام بودبه کمک یکی ازمریدانش درنمازبااوهمصف شدم،درختم نماز،مردکهن سالی که همه مریدان دستانش رامیبوسیدند،من نیز ازعرف اطاعت نمودم،امااوبافراست دانست که این عمل خلاف طبیعت وروان منست،ازینرو اودستش راازبوسیدن من کنارکشید،لحظاتی پس ازاحوالپرسی ومعرفی شدن،بااخلاصی که من باخدادوستانِ بزرگ  داشتم موردتوجه ی او قرارگرفتم،حینیکه او بمن توجه (توجه در صوفیه باتوجه به معنی قاموسی فرق دارد)نمودتاآنکه اوبخودآمدمن ازخجالت می لرزیدم،وازعرقِ شرم تمام بدنم خیس شده بود،حِس ناشناسی بمن می گفت آنچه درطول سالهایِ عمر،سِرِّی انبارکرده ام اوبه نحوی آنهاراعریان میبیند،انتظارداشتم که نفرت رادرسیمایش بخوانم،تاآنوقت می پنداشتم که جهانبینی عارف نیز،چیزی مشابه به  یک انسان قشری است،شایدبزه کاران رانفرین کند،ولی اوباتبسُّم ،عطوفت ومهربانی ویژه یی مرامخاطب قرارداد که ازکجا هستم؟بنابروضع همان دوره وافرادی که درخانقا حضورداشتند،موقف  منطقه یی وقومی من ایجاب می کردکه باتقیه جواب ارایه نمایم،بالبخندی خاصی سخنم راپذیرفت وگفت تمام اقارب ونزدیکان تو، مریدان من اند،سخنان محبت آمیزوبی کینه ی اوسبب شد که من ازحالت خودفرورفته گی بدر شوم،عارف  برخلاف سایرین میداندکه بنده بندِنظام نفس است ونفس منبع زشتی وشرارت ،درقرنی که دجالهایی زیادی مارافراگرفته،مشکل خواهدبودکه ازلغزشهادرامان گردیم،عارف وظیفه ی خود می شماردکه به گمراه کمک رساندتاهدایت پذیر شودنه سرزنش بیجاه،توهین وتحقیر،مانند ملا ها (یک دلیل نفوذکمونیزم درافغانستان ناتوانی وسختگیری ملایی بود) خلیفه صاحب ملاملنگ را مردی یافتم منقادبه امر ذات بیچون، آرام،متین،خوش برخورد،ذاکرومتفکر،دربالای میز کوچکش یاکتابی برای مطالعه داشت ویادفتری برای نبشتن،یکی ازعلاقه مندانش ازوپرسیده بودکه چرامانندسایرین نمی گویدونمی خندد؟جواب داده بودکه درمحضرخداصحبت بادیگران شرم است،تازمانی که بطورکامل زیربار عبادت خسته نمی شدباکسی بی ضرورت سخن نمی گفت،اونمونه ی راستین عارفانی بودکه ادبیات تصوفی  ماازآنها به ماخبرداده،نه تنهااومرشدبود بلکه شاعرونویسنده ی بزرگی بود که ما همسنگ اودرقرن اسلامی معاصرسراغ نداریم،باردوم که من شرف صحبت اوراکمایی کردم پایان سال 77خورشیدی بود،ودیوان نورالوحدت او که 4116بیت دارددرماه حمل 1362زینت چاب یافته درمقدمه ی آن که به قلم یکی ازمریدانش بنام انجنیرحضرت میرنبشته شده ازآثارآتی نام برده شده:

1سِرِّانسان (نظم)

2دیوان شمس الوحدت اشعارعرفانی دارای 3718بیت

3مخمسات که دارای 126مخمس،یک مسدس وسه ترجیع بند وترکیب است

4نسخه ی نقطه ی رازدل دروصف انسان کامل دراسرارورموزات تصوف بطریق مثنوی به امر خلیفه ی خود(صوفی عبدالسلام) سروده

5 دیوان نورالوحدت 4116بیت

6مثنوی جلوه ی عشق است (شعر)

7مثنوی شرح الهامات شیخ عبدالقادر جیلانی (رح) (من که دیدم این کتاب  اشعارعربی نیز دارد)

8مکتوبات دررموزات عرفان به پیروانش

9پرتونورعشق درمدحیات،قصایدومرثیه ها(نظم)

10نغمه ی عشاق درنوای عشق بلکه نغمه ی عشق درنوای عشاق(نظم)

11خیرالکرامات فی کشف المقامات(نظم)

12مثنوی نوای عشق دررموزات وحکایات

13رساله ی لطائف الاذکارفی کوائف الاسرار

14رساله ی روضة المحبین فی بیعت الکاملین

15رساله ی ریاض المحبین فی جنات العاشقین

16رساله ی فضلنامه ی حق درتصوف

امامدتی که بنده دَور،و پیش خانقای نقشبندیه درشهر غزنی بسربردم درخانقای خلیفه صاحب  کتابهای زیادی توجه ی مراجلب نمود،درهمان زمان ازیکی پرسیدم که حضرت خلیفه صاحب چندجلداثر نبشته اند؟  اوبمن گفت که زیاده ازسی اثرتاحال اونبشته وچاپ شده بعضی آنها را نیز خواندم که یک جلدآن بیادم مانده است،  نردبان کامل عشق نام داشت که درآن عالیترین تصویر ازمراحل ومنازل سلوک به نظم ،اما به اعدادرمزبیان شده بود (دراصل نیز،این مراحل به اهل این راه به رمز است)   جناب خلیفه صاحب مدت 18 سال کتب وآثارش را به فحوای حدیث(الشهرت آفته وراحت فی الخمول) مخفی داشت تا آنکه غلبه ی سکربر او تاثیرکرد،رازش درمیان انجمن عشاق افشاه شد ،بنابر التماس یاران طریقت وسلوک،پس ازآن گوهرهای سخن دراختیارهمه قرار گرفت،آثاراومانند سایر بزرگان صوفیه،سراسرتمثیل واشاره به مراحل سلوک،رنج راه و وسعت وادی های پیچ درپیچ تصوف وشگفتی های عالم نامرئی است،اشعارچنان بامهارت انشادیافته اندکه خواننده را به درون عاطفه ی شاعر می کشانندهنگامی شعرش را،می خوانی، خودت راصانع سخن می پنداری،آن اوج هایی تخیل که درعمارت شعربه کار رفته، باچنان قوتی خواننده رامجذوب میسازندکه میان شاعرومطالعه کننده فاصله هامحوونابودمی گردد،

نمونه ی کلام بی همتای او:

برسرکون ومکان رخشِ روان تاخته ام

نردِ عشق احدی را به جهان باخته ام

شوخ چشمی مکن ای مُحتسبِ دهر که من

به جمالِ مه ی خودسودوزیان باخته ام

بالِ همت بکشای سوی نشیمن بخرام

که ازین بال یقین ازدوجهان تاخته ام

مرغ قُدسَم که ازین دانه ودام آزادم

گرچه ظاهر به جهان  ظلِ خودانداخته ام

گرتوازخودنروی کی به مکانم برسی!

من ازینِ خویش رویِ عرش مکان ساخته ام

ملک کونین به یک بال زدن افشانم

همچوخاکی که زگردِتن و جان آخته ام

تومپندارکه من ریحم وخاکم ،آب ونار

نورقُدسم، من ازین چار نشان ساخته ام

کی به گفتار میسرشوداین سِر بکسی

هومعکم به یقین است که جان باخته ام

نقشبندی مکن اسرارحقیقت به بیان

مظهروظاهرواظهارعیان ساخته ام

 دوسال بیشترمی گذردکه اوچهره بر بالین خاک نهاده،وباقدسیان بارگاه ملکوت همسخن وهم نوا گشته،یادش گرامی بادوروحش پرنور،خداونداورادر رحمتش داردومغفرت نماید،آمین