مقدمه یی بر دیدگاه ما پیروان تصوف پارسی

      لقد کان لکم فی ر سول اللهِ اسوة حسنه

    بنام آنکه یادش دلها را مطمین می سازد، آن ذات بی چونی که لطف کرد ما را از عدم به هستی آورد، وبر ما منت گذاشت که در عالم اسلام تعیین وتشخص شویم ، اطمینا ن داد که بر ما رحیم است و بر غیر ما رحمن ، درود بی نهایت به حضرت پیامبر آخرین خدا و یاران با صفایش که در محشر همکاران اند ،امت اورا ،ودر خلد برین همدیار پیغمبری اند که گنهکاران و رو سیاهانِ محشر را اُمید برآنست، ثانیاً هدایت خدا بر او ،روا باد که زمینه ی گفت وشنود را در برگ های حاضر مساعد ساخت ،و بنده را بدینسو رهنمون شد ، طوریکه از نام آ غازین صفحه مستفاد می گردد پس ازین ما بر حسب ضرورت و توان ،گاه گاهی، سخنانی از بزرگان عالم تصوف را که مغز عقیده و باور دین محسوب می شوند  در روی صفحات در خدمت شایقین دانش و ادب دینی قرار می دهیم ، تجربه ی جبران نشدنی گذشته  پیش از همه گواه براین است که با پیشرفت و تحول جوامع بشری اگر کشوری هر قدر عقب مانده نیز با شد ،رنگ وبویی از پشرفته هارا بخود جذب می نماید و به چیزهایی نیاز مند ی نشان می دهد که در حول وحوش آن در گذر است ، در دوران کرختی افغانستان که شاهِ عادل سایه ی خدا محسوب می شد  و هفت اولیاء زورش را نداشت...

 پادشه سایهء خدا باشد

 . سایه با ذات آشنا باشد

.. ُملکَتِ او صلاح نپذیرد

 . گر همه رای او خطا باشد (سعدی رح)

 یقیناً ظلی که از اصل بی نشان بود او کذب هست و دروغ، کودکی که درکنج مسجد مهر تایید واعظ را با آب وتاب درین باب شنید او بزرگ شد ، عاطفه را کنار زد و عاقلانه روی آنچه شنیده بود تامل وتفکر نمود ، نظام حاکم بر جامعه را استبدادی یافت ، عدلی که در کودکی اورا بدان تلقین نموده بودند آنرا سایه ی متوحش ظلم شناخت ، بر آن شد که هرچه در روستا از واعظ منبر شنیده و دیده یکسره زیر کلمه ی (لا) قرار دهد ، و راه شکست بن بست های متنوع جامعه را در آن دید که در جای پای خارجیان قدم گذارد زیرا او دین را محافظه کار شناخت و نا توان از حل مساله ، مبلغین دین که بیشتر واعظان منبرها بودند جز از دین قال... قال ... ارمغان دیگری نداشتند ، هرگز  روا نمی دیدند که گویند استبداد و الیاژ های گوناگون آن چه در سیاست و چه در ابعاد دیگر حیات خلاف توقعات آیین راستین قرآن است و مردم را ترغیب به خواندن ادبیات دینی نمایند ، تعدادی هم که کوشیدند راه انحراف را سد شوند ، دست به سلفوریک اسید غلیظ  بردند تا به جای آموزش  جوانان و ترغیب ایشان به دین شان ، پرده ی سیاهی از توحش وو حشیگری را بدیشان رسم کردند تا از دین چهره یی سازند که خواست اجنبی بود ، عبادت غیر شعوری با آنکه دارای فوایدی خواهد باشد اما بی پایه و لرزان است ارزشهای دین رابایدشناخت و آنرا با ارزش های تمدن های دیگر مقایسه کرد و از آنجا عاقلانه به اهداف ، نیت ها ، زمینه های ظهور و عناصر سازنده ی این تمدن ها آشنایی باید کسب کرد از روی این شاخص ها می توان به نتایجی دست یافت و دانست که کدام بر اساس کدام برتری، حق زیستن و دیر پاییدن را تا سطح جاودانه گی داشته ، نه سر ُزوری ملا ، نه بیسوادی مسلمین و نه کدام عنصر دیگری که ساخت فکر واندیشه ی انسان باشد دین را جاودانه گی نداده ، بلکه وعده ی حضرت بیچون شده بود که دین پیغمبرش را تا روزی که نظام هستی بر حال است از شکست در امان دارد

( (انا نحنُ نزلناالذکروانا لهُ لحافظون .الحجر...9 ) ، باید دانست درین عالم هر چه روی می دهد چه رحمت و چه غضب، لازمه ی آن اسبابی است که در عین زمان نقش پرسشهای آزمون را بازی می نمایند ،دست توانای صاحب تقدیر بر هر واقعه یی چیره است اما چون میدان ،میدان امتحان است از ما می طلبد که به آزمون گاهی که حاضر شده ایم دست خالی بر نگردیم ، دست کم از دینی که همچو گوهر فرهنگ ماست ووطن ما 1500 سال رابا آن سپری کرده آنرا بیاموزیم و از آن دفاع نماییم ، درهمین ایام طولانی به برکت همین ارزش آسمانی و قدسی قرآن است که ما در هیچ گوشه یی از تاریخ خود مه و غبار گرفته گی نداریم ، از همان دقایقی که سپاه با مدادیان دین بر بامها ی خانه های گُمبزی بلخ با برکت وبا قدامت بیرق بر افراشتند از همان لحظه ها بر علاوه ی دین و امید َامن در دار دیگرما صاحب زبان و ادب شدیم ، در حال حاضر به نظر نمی رسد هیچ نیرویی دردنیا روی کار آید که مارا جبراً بر کفر اندازد اما شاخ وبرگ فتنه های جدید باریک بینتر از ماتریالیزم دیالکتیک ولادیمیر است ، در دولت ها اشخاصی رانصب می کنند که غیر مستقیم به دستگاه صیهونیزم خدمت کنند (مانند خرم خان و یاران او)  آنها نسبت به ما نمودمسلم تر و مجاهد تر دارند اما زیر نام بهتربودن روغتون نسبت به بیمارستان و صدور حکمِ جاهلانه یی سبب نفاق و دشمنی ملتی می گردند که محتاج به برادری اند ، روز دیگر کتاب هایی را از کدام کنج و کنار می یابند که اهل سنت درآن حقارت شده آنرا تا تلویزیون به نمایش می کشند که اینک ایران دارد به اصحاب توهین می کند ، آقایان--- جنابان خودشما هم نزد اصحاب روی سرخ ندارید زیرا عملاً دین نیست که شمارا به احساس آورده بلکه آتش  تعصب در درون شما خانه کرده ، خونی که می خورید موافق مرحله ی تکامل بیولوژیکی شماست، نه برابر و معادل ایمان تان  :

    سخت گیری و تعصب خامیست

    تا جنینی کار خون آشامیست

    (مولوی بلخی )       

                                                                                                                                                                      ورنه خدمات آن دسته یی از اهل تشیع ایران را که می توانند نماینده ی مذهب شیع شمرده شوند نیز دست کم با یکچشم نگاه کنید ،صد ها جلد آثار دینی قدیمی و پربهای گذشته را ایرانیان شیع مذهب جمع آوری، تحشیه، تعلیق، تصحیح وبه زیور چاپ آراستند ، مرحوم علی اصغر حکمت آثار گرانبهای ( تفسیر عرفانی ده جلدی خواجه عبداللهِ انصاری را که به شهادت تفسیرش  از سنی هم سنی تر بود ) از کجاها گرد آورد ... قسمتی را از نزد مجاهد نستوه مرحوم و مغفور استاد خلیلی اخذ کرد  یک بخش دیگر را از نزد مجاور زیارت خواجه ...و بقیه را از ترکیه ، با این همه مشکلات به ما تفسیر عرفانی بی همتای تاریخ فراهم شد تفسیر بیضاوی ، تفسیر جلالین وغیره دردانشکده ی شرعیات تهران چاپ و از برکت زحمت ایشان، مردم ما هم ازانها استفاده جستند ، ازهمه جالب تر اینست که عقاید قرن سوم  حنفی به اهتمام مرحوم حبیبی زیر ریاست  مرحوم دکتر پ خانلری   چاپ گردید که سراسر علیه اهل تشیع است از دیدگاهِ دیگر: متعصبین خود کامه که عمل تان بوی فاشیسم دارد ، زیرا این عمل مقدمه یی بر سد شدن و ممانعت بر ورود کتب پارسی است. هنگامی که کتاب آیات شیطانی را سلمان رشدی به جهان تقدیم کرد کدام کشور مسلمان سنی مذهب، مانند آیت الله العظمی خمینی علیه آن جنایت پیشه ی شیطان زاد اقدام کرد ؟در دوران حکومت دکتر خاتمی که تمایلی به نظر می رسید که مو ضوع را ساده تر جلوه دهند تا راه ایران به سوی غرب باز شود بازهم سپاه پاسدارن ملیون دالر به جایزه ی امام افزون نکرد؟آیا سلمان رشدی تا امروزاز ترس کی مخفی در زندان بسر می برد؟بلی بزور همان ملای متعصب سنی که ازپول آمریکا برایش مدرسه تیار کرده اند ؟نه ،همه می دانندکه صدها شیع فداکار لبنان به ذوق شهادت در لندن اسیردستگاه پولیس شد، تا سلمان رشدی از ترس ایشان تا هنوز در زندان لعنت گرفتار است،در حال حاضراز داعیه ی بر حق فلسطین که دفاع می کند؟اعراب که بزرگترین قدرت شان مصر بود معاهده ی ننگین کمپ دیوید را به امضا رساند ،آل سعود مصروف تجارت نفت اند ،شیخ نشینان خلیج مست دارایی های خود اند ،نمونه ی بارز تبهکاری دول مست عرب بحرین است که یک بانویِ یهودی نژاد ویهودی مذهبِ مهاجررا،نماینده ی کشوراسلامی(سفیر) در امریکا مقرر نمود، دول عربی ،غیر از سوریه که آنهم به ایران می پیوندد بی رغبت نیستند که ازین الگو اطاعت وپیروی کنند تا دین شان افتخار تابیعت دموکراسی را حاصل نماید و خود آقایان افتخار تقرب به غرب را کمایی نمایند،کشور های عجمی مانند افغانستان و پاکستان به سخن استاد مرحوم علامه سلجوقی اگر قولی به مهدی آخرزمان دهند به دجال هم به اشاره ی چشم بیعت می کنند ، لذا سینه ی با ایمان ایران ماند و کروز وجهاد با صیهونیزم! مخالفت ها ی بچه گانه روی مسایل پیش پا افتاده حیثیت مذهب با وقار حنفی را در نظر پژوهشگران خورد و کوچک جلوه می دهد، در افغانستان ازپیروان کمونیزم گرفته تا نصرانی وجود دارد ،کسی که حتی در زنده گی اش قرآن را نخوانده قرآن فارسی ساخت آیا به ذوق خودش بود یا به دستور سازمان های خارجی ؟اگر جواب چنین باشد که ذوق دینداری اوراوادار به چنین امری ساخت ، باید که دیندار دست کم یکبارقرآن شناسی را می خواند تا می دانست که قرآن صرف عربی است) ( انا انزلنهُ قرآناًعربیالعلکم تعقلون  یوسف... 2) آیا عمل این بزرگواری که می خواست پس از 14 قرن عالم پارس را با قرآن فارسی اش دگر گون کند ، دیدگاه مذهب حنفی محسوب می شود ؟ یقیناً نه ...بدین ترتیب نویسنده ی بی نام ونشان کتابچه ها را نباید نماینده ی یک مذهب تلقی کنیم ، این همان مذهب است که در لبنان و فلسطین ارزشهایش را به نمایش گذاشت ، در جامعه یی که مانند ایران آزاد است صدها حوادث می تواند خلق شود ، اگر واقعاً شیع مذهبی همین اندازه عقب ماند ه وجاهل است که جنگ 1500 سال پیش علی و معاویه را امروز می خواهد تصفیه کند اورا از جنون فردی اش باید دانست نه ایدیولوژی مذهبی شیع ، من سنیِ ام، سخت معتقد به مذهب جلیل القدر امام اعظم ابوحنیفه شاگردِ سره ی حضرت امام جعفر صادق (رض). به یقین من ، سنی پیش از همه باید سنت سپاس گذاری داشته باشد نه باژگونه ی آن را که بی نمکی است ،

   از سوی دیگر یک قسمت غلویِ مردم ما اعم از پشتون و پارسی زبان مذهب شیع دارند دست کم از روی احترام به هم میهنان خود که در غم و شر در کنار همیم ، نباید  ابلهانه انفعالی گردیم ، این تعصبات و تنگنگریهای قرون وسطایی آدم را بدین نتیجه گیری می رساند که راهِ زوال اسلام طور دیگری مطرح است ، هر چند ناکسانی رابه میل خود نماینده ی دین آسمانی چند سالی معرفی نمودند( زاغان سرحدی) ، تا دین را از قیر سیاهتر جلوه دهند ، فایده نکرد و ثمر نداد، حال در پی خطوط دیگری شدند که دین را درون کوب گردانند ، متعفن جلوه دهند و ناکاره، تا بتوانند خوب ریشه کن سازندو دیگر آدم بشرمد که از دین و دینداران یاد کند ازینرو حضرت ملا صاحب هم در هزار جاه دیده شده که غرق تعصب مذهبی است و با اندک بدبینی ویا بی احترامی ، حکم کفر در جیبش تیار است ، مذهب اهل سنت بسیار امکانات وسیع و فراخ دارد ، پیشوایان راستین آن، طایفه ی عالیه متصوفان اند این مذهب عالی هرگز زیربار تعصب نخواهد رفت ،و باید وارد میدان شود و معنی سنت را توضیح نماید ، سنتی که در زمین رنگ رفته می نماید ،در حالی که  نورش آسمان ها رافرا گرفته است ،در این کشور (افغانزمین) دین وسنت به معنی تعصب ، دود وآتش ، تهمت بر برادر مسلمان و تنگنگری آمده، در حالی که   درمذهب عارف فقط کافر آنست که در دین اسلام نباشد ، هرکه وابسته به دین پیغمبر آخرالزمان و قبله ی او باشد در دایره ی اسلام می زید او  فقط خودش با اعمالش می تواند از دین بیرون قدم گذارد و بس،این دیدگاه بدان معنی نیست که این طایفه مذهب ندارند ، این دسته ی بزرگ فقط تعصب ندارند ، هر کدام پیرو مذهبی اند و آنرا گرامی می دارند ، و بدان راستکارانه عمل میکنند .