آسمان تصوف پارسی (بخش اول عقاید )

بیانگر اصول و افعال اخلاقی دین{ باورشناسی و تصوف} واکنش و توضیح مسایل سیاسی، اقتصادی، زبانی، ادبی، فرهنگی، تاریخی.....

آسمان تصوف پارسی (بخش اول عقاید )

بیانگر اصول و افعال اخلاقی دین{ باورشناسی و تصوف} واکنش و توضیح مسایل سیاسی، اقتصادی، زبانی، ادبی، فرهنگی، تاریخی.....

آیاکسی به درجه ومقام انبیاء می رسد ؟

آیاکسی به درجه ومقام انبیاء می رسد ؟

هیچ کسی به درجه ومقام انبیاءنمی رسدهرقدرکه پرهیزگاروباتقواهم باشدچون پیامبرازگناه معصوم است وازسرانجام سوء نیزمصؤن ،درحالی که دیگران چنین نیستند.گذشته ازین پیامبربامشاهده ی فرشته ی وحی گرامی داشته شده است واوتمام اوصاف اولیاءرادارد وکسی بااین دیدگاه مخالفت ننموده است مگرکرامیه که جایز می دانند ولی ازپیامبربرترباشد ،درحالی که این اعتقادکفراست{اولیاءبه برکت تعقیب راهِ انبیاء به درجات صعود می کندواین طائفه رادربرابر مقام انبیاء علیهم السلام  مقداری نیست مگرحالت درویزه گی .- نقشبندی}

آیامقام ولایت برتراست یامقام نبوت؟

 شکی نیست که پیامبرهردومقام رادارداماکرام یک برتراست؟

گروهی معتقدندکه نبوت برترازولایت است زیرانبوت علمی است برای کامل کردن دیگران . واحادیث زیادی است که دلالت دارندبراین که عالِم برترازعابداست.{درشرح فارسی مختصرالمعانی «ترجمه ی :استادحسن عرفان» حضرت ملاسعدتفتازانی (رح) بعدازشرح وتفصیل مقام علم وعالم می پرسد که عالم می تواندجاهل باشد؟درحالی که جهل نقطه ی مقابل علم است ،پاسخ را خودآن مرحوم ارایه می نمایند:بلی آن عالمی که بی عمل است وبه علمش عمل نمی کند اوجاهل است.درعمل مشاهده شده هرزمان که مردم محل به ملای مسجد سبک نگاه کننداودروزهای آدینه برای ارتقاء مقام خودش وصف علم وعالم را می نماید.البته تنهااین سخن محیط پاکستان وافغانستان رادرنظردارد نقشبندی} ودسته یی هم معتقدندکه ولایت بهترازنبوت است زیراولایت معرفت خداوندوتقرب به او وصفای قلب است( تأسف بحال این دسته)

آیاکسی به درجه ومقامی می رسدکه تکالیف شرعی  ازاوساقط شود؟

هرقدرکه انسان دارای صلاحیت ،کمال وتقواشود غیرممکن است که اوامرونواهی  شرعی  ازاوساقط شود{که مؤظف به رعایت آنها نباشد}به دلیل اینکه اوامرونواهی شرعی عام اندوخطاب به همه .که مجتهدین  اسلام همه اتفاق نظردارند واجماع مسلمین نیزاست.بعضی اباحیّه معتقدنددکه هرگاه انسان به غایت محبت  وصفارسید امرونهی شرعی ازاوساقط می شودوباانجام منکرات مستحق دوزخ نمی گردد.وبری هم معتقدندکه که عبادات ظاهری مانند(نماز،روزه، زکات وحج) وغیره ازاو ساقط می گردد وعبادت اوفقط تفکراست. تمام این اباطیل کفراست،این طوائف اندک تأملی نتوانسته اندکنند که اگرقرارباشدرفعت درجه ی مؤمن سبب خروج اوازعبادت گرددپیامبران نخستینیان بودندکه می بایست عبادت را ترک می کردند درحالی که پیامبران زیادترازامت به عبادت مشغول بوده اند. پیامبرخدافرموده اندکه :اذااحبّ الله عبداً لم یضرهُ ذنب .ترجمه : هرگاه خداوندمتعال  بنده یی رادوست داشته باشدهیچ گناهی به او ضررنمی رساند.{بدین معنی است که هرگاه مردم عادی دربر ابرعملی قراربگیرندکه انجام آن گناه محسوب شودبه  مشکل خواهندتوانست ازآن فرارنماینداما اگرمقربان درمقابل چنین حادثه ی قرار می گیرندتوگویی که کنارزدن آن برابر به دورنمودن یک خس ازکنارجاده به این دسته مشکل ایجادنمی کندو درآن غرق نمی شوندچنانچه یکی ازسالکان به یکی ازجنابان «مولاناها» گفته بود که شمابه شیران گرسنه یی مانندیدکه درقفس بنداندهرگاه بتوانند قفس راشکستن گوشت خام را بدون جویدن می بلعنداماسالکان نفس مطمئنه دارندودرهروضعی آرامش را می توانندحفظ کنند .نقشبندی}

اموری که انجام آنهاموجب کفروبی دینی می شود:

بسم الله الرحمن الرحیم

اموری که انجام آنهاموجب کفروبی دینی می شود:

اصل متن عقایدنسفیه:

نصوص (لفظ آیة وحدیث) برمعانی ظاهری آنهاحمل شودوعدول ازمعانی ظاهری آیات وحدیث به معانی ای که اهل باطنیه (اسماعیلیه)ادعا می کنند بی دینی وکفراست .وردکردن نصوص شرعی وحلال شمردن گناه کفراست هرگاه که9 بادلیل قطعی گناه بودن آن ثابت شده باشد.تحقیرنصوص شرعی ،استهزاء شریعت ،ناامیدشدن {ازرحمت خداوند}آسوده شدن ازمجازات الهی وتصدیق آنچه که فالگیروکاهن به عنوان امورغیبی بیان می کنندکفراست.

شرح لغات:

نصوص: جمع نص است.مرادازآن لفظ آیت یاحدیث است نه آنچه که درمقابل ظاهر،مفسرومحکم به کاررود

استهزاء شریعت:ریشخندواهانت به شرع است وازجمله ی آن اعتقادبه این است که شریعت قادربه تنظیم امورزنده گی انسان نیست یااینکه نظامهای دیگربرترازنظام دینی است

کاهن یافالگیر:کسی است که ازاموری که درآینده اتفاق می افتد خبرمی دهد یاکسی است که ادعای اسرارغیب می کند.

آسوده گی ازمجازات الهی:  یعنی اعتقادبه اینکه خداوندهیچ کس راعذاب نمی کندوازهیچ کس بازخواست نمی کنند.

شرح اجمالی:

این موضوع مشتمل بردوامراست

الف – تفسیرنصوص قرآن واحادیث نبوی که مخالف بااصول کلی اعتقادی یاتعالیم اسلامی است جایزنیست  مانندتفسیرروزه به کتمان کردن اَسرار.

اماهرگاه ظاهرآیه یاحدیث مخالف بااصول اعتقادی باشدواعتقاد به ظاهرآنها موجب خلل ونقصان درعقیده گردد مثل جسمانی بودن خداوند باید آنها را به مجازتأویل کردمثلاًآیاتیً کهیاتی که آیاتی آاااآاااااا برجسمانی بودن خداوندمتعال دلالت دارند مثل چشم ودست  واِستواء برعرش  وغیره بایدبرمعانی غیرازمعانی ظاهری آنها حمل کرد،زیرا زیراپروردگارعالم منّزه ازخصوصیات جسمانی است بنابرین ایرادی نداردکه  چشم وعین را به معنی عنایت وتوجه ،دست ویدرا به معنی قدرت تأویل نمود وهمین طوردرسایرالفاظ.

اول- اماتأویل مردود :ْمانندبرخی ازمفسران معاصرکه  طَیْرًا أَبَابِیلَ رابه مرض آبله تفسیرکرده اند.مطلب دیگری که باقی می ماند تفسیرارشادی بزرگان صوفیه است  که ضمن اعتراف به تفسیرظاهرآیت برخی نکات لطیف را حمل برآیات می کنند درحالی چنین تعبیرآنها بامعانی ظاهرآیات تعارضی ندارد این نوع تعابیرازنظرپیغمبرخداحضرت محمد(ص) جائزومقبول است چنانچه فرموده اند{انّ للقرآن ظهراً وبطناً}« یعنی: هماناقرآن ظاهری وباطنی دارد» ازجمله ی این تأویلات مقبول آیه ی 34 نمل  است که خداوندمتعال فرموده : قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَلِکَ یَفْعَلُونَ  پادشاهان وقتی که واردمنطقه ی آبادی شوندآن رابه تباهی وویرانی می کشانند ازین آیه ی شریفه استنباط می گردد که هرگاه محبت الهی واردقلب کسی شود برآن مسلط شده دجایی برای غیرحق تعالی باقی نمی گذاردلذا هرچه ازخداوندمتعال است قلب( روحی)«1» انسان راتباه می سازد{بزرگان صوفیه پادشاهان را به محبت خداوندمتعال ،روستا وشهررابه قلب  وفاسد شدن دِه وشهررا به فاسدشدن قلب ازهرچه  که غیرازخدااست تأویل نموده اند} ومانند تأویل این حدیث رسول خداکه فرموده اند: لاتدخل الملائکة بیتاً فیه کلب «ملائکه درآن خانه یی که سگ باشد داخل نمی شود» صوفیه این خانه را به قلب وصفات پست آن را به سگ تأویل کرده اند. ویادرتفسیر آیة 68 سورة یاسین وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلَا یَعْقِلُونَ  به هرکس طول عمربدهیم اوراازلحاظ خلقت وآفرینش وارونه می سازیم{مرادعقب گردوتحلیل قوای جسمانی وروحانی انسان است«تفسیرنور» یعنی قلب هرکسی را به وسیله ی ایمان ویقین آبادسازیم یاارزش ومقامش رابلا بریم اورادرنظرمردم پائین می آوریم که به دیده حقارت بدوبنگرند{ازنظربنده این تعبیرحضرت تفسیرنورنابجااست.حقارتی که نصیب سالک می گردد مقطعی است وبه دلایل معلوم وموجه ی غیرقابل بیان براو تحمیل می گردد هدف حضرت خداوند متعال دراین ادله پایان نمی پذیرد که اورادرچشمان مردم حقیرجلوه دهدتااورانشناسند! بلکه این نوع شکنجه ها ی ظاهردرنظرسالک  لطف واقعی است درین صفحه جای نداردورنه  دلایل زیادی وجوددارد که باید ارائه شود. نقشبندی} مثل آیة ی 79 واقعه لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ  به آن دست نمی زنند مگر پاکان :اشاره بدان دارد که قلب ناپاک معانی قرآن ولطائف دقیق آن رادرک نمی توانند همان گونه که جسم ناپاک ظاهر مادی قرآن را {شرعاً }لمس نباید کند

ب:مؤلف برخی ازاموری راکه هرگرکسی مرتکب آن شود یا به آن معتقدباشدموجب کفر وارتداداو می شود بیان کرده است ومطالب دیگری را که ممکن است  درابواب فقهی ای که اختصاص به آن دارد یافت شود نیزبه آنهاملحق کرده است  ازجمله ی آنها ذکر می کند تصدیق اخباری است که فالگیر{فالبین} ادعا می کند که ازغیب خبر می دهدازینروبرمسلم لازم است بین تصدیق کاهن، فالبین، طالع شناس وعارف صاحب کرامت فرق قائل شود {بویژه درافغانستان وپاکستان درکنارجاده ها ده ها طالع شناسِ غیب دان منتظر شکارنشسته اند.نقشبندی}

دوم1-غیبگویی وفالگیری ازنفس فاسق وشرور سر می زندکه بواسطه ی ارتباط باجن یاتمرین وممارست انجام می گیردوتاحدودی به چیزهایی پی می برد {شارح این کتاب بزرگ عقاید،عراقی است شایدتعویذ نویسان بخت وطالع  وفالگیران عراقی ازچنین بلندای تجسس وتکاپوی علمی برخوردار باشندکه با جن وشیطان ارتباط برقرار نمایندورنه درپس کوچه ها وکنارمعابرعمومی درافغانستان وپاکستان ،این دسته افراد همان طائفه عوام فریب ولفاظی اند که هنوز بعضی شان نبشتن نمی دانند ودرزبان بازی می توانند مداری را فریب بدهند.نقشبندی}

دوم2-اماکشف وشهود ولی الله ویاعارف به واسطه ی الهام ازجانب خداونداست این هدیه ی خداوند به سبب صفای قلب وباطن آنهاست « دراثراین تصفیه وتزکیه است که صاحب فراست می گردند. ن.» فراست مؤمن باعث  می شود که بانور الهی {اموری راخارج جهان ماده .ن}بنگرندقصه ی معروف حضرت عمرفاروق (رض) وساریه (رض) ازهمین قبیل درک هاست .همچنان روزی به ملاقات حضرت عثمان غنی(رض) مردی حاضرشدکه به زن نامحرمی نگاهِ {به اصطلاح امروز خریدارانه نموده  بود} حضرت عثمان(رض) فرمودند: چگونه است که درمیان شمامردی را ملاقات می نمایم که درچشمانش شعله  های آتش زنا زبانه می زند؟آن مردگفت آیابعدرسول خدا به کس دیگری هم وحی نازل می گردد{که ازباطن اشخاص سخن براند؟ ن} حضرت عثمان فرمودند: نه !این فقط فراست مؤمن است.این الفاظ تصدیقی است برصحت الهام ولی الله ومقربین خداوندمتعال . اماآنچه قابل توضیح است اینست که این نوع مکاشفات والهامات مصدری برای تشریع احکام محسوب نمی گردد.

دوم3- علم نجوم :اگرستاره شناسی به عنوان خبردادن ازغیب باشد کفراست{مانندتعین سرنوشت افرادباتوجه به اوضاح واحوال ستاره گان.مترجم ازعربی}امااگربراساس محاسبه ی حرکات ستاره گان ،خورشید وماه وحرکت افلاک واطلاع ازهواشناسی  به روش فنی وعلمی  واعلام وقوع حوادث  به کمک این علم باشد جائز است بااین اعتقادکه حرکت دهنده ی کائنات وخالق اشیاء همانا خداوندمتعال است.

معدوم وموجود؟

 متن اصلی:

بسم الله الرحمن الرحیم

معدوم موجودنیست{وجودخارجی ندارد}واموات ازدعا وصدقه ی اشخاص زنده برخوردار می شوندوخداوند متعال دعاهارااجابت می کندونیازهارا برآورده می سازد

شرح:

موضوع اول :آیامعدوم را موجود می نامند؟وآیامعدوم برای خداونددیده می شود؟

معدوم دونوع است :الف- آنست که  وجودش محال است مانند شریک باری تعالی ،درین مورد همه معتقدندکه شری کالباری چیزی نیست که قابل رؤیت باشد

ب- آنست که وجود وعدمش ممکن است،مانند پسری که هنوز به دنیا نیامده است،درین مورداختلاف نظراست،اهل سنت وجماعت می گویندلفظ موجودبرمعدوم اطلاق نمی شودومعدوم قابل رؤیت نیست:استدلال جمهورعلماچنین است:1-مسلماً معدوم نبودِمحض است،فقط هنگامی که  وجودیافت لفظ موجودبرآن اطلاق می شود2- یقیناً سفیدی مویی که هنوز سیاه است،درحال حاضر معدوم است،اگرچنانچه سفیدی آن دیده شودلازم است که خداوندآن رایادرین مو یادرمو ومحل دیگری آن راببیندیابدون ان که درمحلی باشد ببیند .اگرسفیدی رادرهمین موی سیاه ببیندلازمه اش این است که دریک حالت ِ واحد،موی سیاه راسفیدببیند واین امری است مُحال .{زیراجمع ضدین دریک چیزودرآن واحدوازجهت واحدمحال است}واگرسفیدی رادرجاه ومحل دیگری ببیندلازمه اش اینست که این محلی که سفید درآنست متصف به سفیدشودنه آن محل اولی. واگرسفیدی رابدون اینکه درمحلی باشد ببیند،مسلماً است ومحال هم به اجماع علمادیده نمی شود.3- خداوندمتعال فرمود:وقدخلقتک من قبل ولم تک شیئاً" 8مریم"وتراکه قبلاً هیچ نبودی هستی بخشیدم. این آیه دررابطه به زکریااست که گفت خدایا چگونه مراپسری خواهدبوددرحالی که همسرم نازااست ومن نیز به غایت پیری رسیده ام؟ خداوندوجودقبل ازآفرینش اوراازوی نفی کرده است وآسان بودن خلقتش راازنیستی به او بیان نموده است4-  وبازفرموده:وقلاعملوفسیری الله عملکم ورسولهُ والمؤمنون "106توبه"وبگو{هرچه می خواهید}انجام خداونداعمال شمارامی بیندوپیغمبرومؤمنان اعمال شمارا می بیند.یعنی قبل ازآنکه عمل انحام شودقابل رؤیت نیست .

نظرگروه معتزله :می گویند جهان قبل ازینکه وجودداشته باشدبرای خداوندقابل رؤیت بوده ،زیرا رؤیت صفتی است ازصفات خداوند متعال.پس جهان چه موجودباشدچه معدوم ÷بایدصفترؤیت بدان تعلق گیرداگرچنین نباشدرؤیت خداوندقاصروناقص است درحالی که واجب است که الله متعال ازهرنقصی مبّرااست.

پاسخ به این پندار: مسلماً نمی توانیم بپذیریم که باعدم رؤیت معدوم ،صفت خداونددچارنقص خواهدشدبرای اینکه براینست که صفات خداوندامورمحال رادربرنمی گیردپس خارج شدن امورمحال ازدائره ی صفات الهی موجب نقص نیست. درقرآن فرموده: انّ زلزله الساعة شئً عظیم"حج" واقعاً زلزله هنگام رستاخیز چیزبزرگی است. بدین معنی که زلزله ی قیامت درحال حاضرمعدوم است وخداونداوراخبرداده است:

پاسخ: اطلاق لفظ  شئ برآن باتوجه به تحقق وقوع آن  درآینده است ،گوئی که موجوداست واطلاق شئ برآن بعدازتحقق آ ن است گویاپس ازینکه واقع شد عظیم خواهدبود نه فعلاً .

موضوع دوم :آیادعا برای اموات واهداء ثواب برای آنان نفعی به حال شان دارد؟:علمای اسلام درین مورد به دورپدسته تقسیم شده اند: 1- جمهورعلمامعتقدنداندکه اموات ازدعا وصدقه وسایرعبادات برخوردارمی شوندخداوندمتعال فرموده :والذین جاءوامن بعدهم  یقولون ربّنااغفرلناولاخوانناالذین سبقونابالایمانِ "حشر "وکسانی که پس ازمهاجرین وانصارمی آیندمی  گویند: پروردگارا ماراوبرادران ماراکه دریایمان آوردن پیشی گرفته اند بیامرز. (کلمه ی بیامرز) به کسانی رادرنظردارد که زنده نیستند.رسول خداپس ازدفن میت برقبرمی استادند ومی فرمودنداستغفروالاخیکم وسلوالة التثبیت فانه ال ن یُسال :برای برادرتان آمرزش طلب کنیدواطزخداوند ثبات برشهادتین رابرای اودرخواست کنیدیقیناً هم اکنون ازاوسوال می شود{ریاض الصالحین ومسلم} .به روایت حضرت عایشه(رض) مردی به رسول خداگفت: انّ امی افتُلتت نفسهاواروها لوتکلمت تصدقت ،فهل لهامن اجرٍ ان تصدقت عنهاقال نعم: مادرم ناگهان مرد گمان می کنم اگرفرصت می یافت چیزی را صدقه می کرد آیااگرمن ازجانب او صدقه دهم ثوابی برای اودارد؟پیغمبر(ع) فرمودند:بلی.درجای دیگری فرمودند:اذامات ابن آدم انقطع علمه الا من ثلاث :صدقه جاریه ،علم ینتفع به،اوولدِ صالح یدعوله: بعدازمرگ درسه چیزعمل{که مانندعمل زنده هانزدخداوندمتعال حساب می شود}  آدم باقی می ماند:صدقه ی جاریه ،علمی که ازآن نفع ببرندوفرزندصالحی که برای او دعا کند.(روایت مسلم) رسول خدا درجای دیگری فرمودند:دعوة المرء المسلم لاخیه بظهر الغیب مستجابة عندراسه ملک موکل کلما دعا لاخیه بخیر قال الملک الموکل آمین ولک بمثله:دعای مسلمان برای برادرش درغیاب اوپذیرفته می شوددرحالی که درکناراوفرشته یی حاضراست هروقت برای اودعای خیر می کند فرشته ی حاحر درنزداو می گویدآمینوخداوداورابرای تومقررداردباری حضرت رسول خدا قوچی راقربانی نمودوگفت:باسم الله والله اکبر هذاعنی عمن لم یضح من امتی باسم الله والله اکبر:تین قربانی منست:وکسانی ازامتمنست که قادربه قربانی نیستند(ابوداؤدوترمذی) وهمچنان بجاآوردن حج درنیابت میت مشروع است.کسانی صدقه ودعارابه نفع میت نمی دانند(معتزله) این دسته به این آیة اسدلال می نمایند:کل نفس بماکسبت رهینة "مدثر38" هرکس درگروکارهای است که کرده است یعنی انسان درگرو عمل خوداست.پاسخ بدین پندارچنین است:بل یانسان درگروگناهانی است که کسب کرده واین آیة با ثواب وحسناتی که برای میت اهداء می شودربطی ندارد.معتزله گفته اند:خداوندیاحکم عذاب میتراداده یا حکم بربخشش او ،قضاوحکم خداوند هم تغیر نمی کندزینرومیتازدعاوصدقه یدیگران سودی نمیبرد .پاسخ به این   پنداراین چنین است:قضادونوع است:1- مبرم2- معلّق

قضای مبرم غیرقابل تغیر است،وماعلم به آن نداریم وبرای ما مکشوف نمی شود 2- قضای معلق : ازراهِ سبب ومسبب  انجام میگیرد یعنی خداوندرحمتش رابرصدقه یی معین یادعای معین وابسته کرده است واین نوع قضاست که میت ازآن برخوردار می شود.3- دربعضی موارد به حدیث اذامات ابن آدم. کااتکاء می کنندکه درآن گفته شده :دعا به میت سودی نمی رساندزیرا عمل میت تمام شده است این درحالی است که حدیث ازپایان یافتن عمل میت خبرمی دهد نه  برعمل دیگران درحق او.چون ضمیرها درعمله به میت برمی گردد منکرین نفع دعابه میت هرازگاهی به مفاداین آیه وان لیس للانسان ماسعی  " 39نجم"تکیه می کنند یعنی انسان جزآنچه که تلاش کرده وانجام داده پاداش دیگری ندارد.می گویندکه سعی وتلاش دیگران به میت متعلق نمیگردد: ازابن عباس روایت شده که : حکم این آیة به وسیله ی آیة ی 21طور: واتبعتهم ذریتهم بایمن الحقنا بهم ذریتهم: منسوخ گردیده است :کسانی که خودشان ایمان آورده اند وفرزندان شان ازایشان درایمان آوردن پیروی کرده اند (دربهشت )فرزندان شان رابدیشان ملحق می گردانیم :ابن عباس این فرزندراهمان طفلی  صغیری می داند که  درمیزان پدرومادرقرارمی گیرد  واین قول بنابه رای کسانی است که نسخ دراخباررا قبول دارنددرآیة" لانسان "مراد ازانسان ابوجهل یاعتبه بن ابی یاولیدبن مغیره است که بحال کفرمردند .ازسوی دیگرایات 36،37و38 نجم دلالت بدین دارندکه که این موضوع مربوط به شریعت  قبل ازمابوده ،وبنابه رای جمهور شریعت قبل ازما شیعت مانیزبوده فدرصورتی که شریعت ما آن راردنکرده باشد .طائفه یی باورشان چنین است که میت فقط ازدعا وصدقه برخوردار می شود ازسایر عبادات وثواب محروم است: چون بین عبادات فرقی وجودندارد ،هنگامیکه به نیابت میت حج وقربانی بتواندصورت بگیرد (درحالی که به اجماع چنین عملی جایزاست) لذا به خداوند مشکل نیست که ثواب هرنوع عبادات را به میت برساندوقبول کند.درحرف آخر نباید مسایل اختلافی باعث نفاق گرددوپایانش تکفیرباشد.

موضوع سوم: آیادعا دردفع شر وجلب خیر مفیداست؟

علمادرمفیدبودن دعابرای زنده ومرده اختلافنظر دارند جمهورعلمامعتقدند که دعامفیداست واجابت می شودواگرباخلوص نیت وتوجه قلب وبازبانی که ازگناه دوراست واندرونی که ازمال حرام خالی است دعاشود( برای زنده ومرده)حال ووضع راتغیرمی دهد .خدافرموده:واذاسالک عبادی  عنّی فانّی قریب  احبیب دعوَة الداعی "186بقره": هنگامی که ازتودرباره ی من می پرسند،گومن نزدیکم ودعای،دعاکننده راپاسخ می گویم .وقال ربّکم ادعونی استجب لکم ـ وپروردگارشما می گوید : مرا به فریادبخوانیدتابپذیرم .ورسول خدافرودند:یستجاب للعبد مالم یدع باثم اوقطیعة رحم ومالم یستعجل :دعای انسان مستجاب وپذیرفته می شودمادامی که گناهی یاقطع صله ی رحم نباشد .(ودرعین حال دررآورده شدن) شتاب نورزد.(مسلم)

ودرجای دیگری فرمودند:ان ربکم کریم یستحی من عبده اذارفع یدیه الیه ان یردهما صفرا:هماناپروردگارشما بزرگواروبخشنده است هرگاه بنده اش دست نیاز بسوی اوبلند کندشرم می دارد که نیازش رابرآورده نکند (ترمذی،ابوداؤد وبهقی)

معترله معتقدند:

دعانفعی بحال انسان نداردبرای اینکه خداوند (باتوجه به اعمال هرکسی ) عاقبت هرکسی را مقدرومعین کرده پسدعا نمس توندقضاوخواستد خداوندرا تغیردهد(مراجعه شوددرقسمت قضای مبرم ومعلق)زیراخدافرموده:یمحوالله مایشاء ویثبت وهنده امّ الکتاب :خداوندهرچهرابخواهدمحومی سازد وهرچه رابخواهدثابت می دارد وام الکتاب نزداوست.ازینرو آنچه درلوح المحفوظ است  به واسطه هایی معلّق ووابسته است که می تواند بادعا تغیر پذیرد.